لطفی ندارد این هوای باز بارانی
لطفی ندارد این هوای باز بارانی
وقتی خودت باید سکوتت را بگردانی
گاهی دلم میخواهد از دنیا جدا باشم
بگریزم حتا از خودم هم... خوب می دانی
شاید فرار از آینه یعنی که می ترسم
آری از این انبوه ویرانی، پریشانی...
من گفته بودم پای هر پاییز می مانم
من گفته بودم پای آغوشم نمی مانی
ای خط خط پیراهنت راه و نشانم تا
کی پرسه های دزدکی، آواز پنهانی؟
من در خودم گم می شوم تو در غزلهایم
انگار می چسبد کنارت داغ پیشانی....
وقتی خودت باید سکوتت را بگردانی
گاهی دلم میخواهد از دنیا جدا باشم
بگریزم حتا از خودم هم... خوب می دانی
شاید فرار از آینه یعنی که می ترسم
آری از این انبوه ویرانی، پریشانی...
من گفته بودم پای هر پاییز می مانم
من گفته بودم پای آغوشم نمی مانی
ای خط خط پیراهنت راه و نشانم تا
کی پرسه های دزدکی، آواز پنهانی؟
من در خودم گم می شوم تو در غزلهایم
انگار می چسبد کنارت داغ پیشانی....
۷.۷k
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.