شراب سرخ پارت ۱۱۸
شراب سرخ پارت ۱۱۸
#red_wine #red_wine🍷
با یونگی همراه شدم
_جونگ کوک گفت دوباره دچاره ایست قلبی شده!
یونگی:اره اما بخیر گذشت، خیالت راحت.
با بغض گفتم: تا موقعی که از اون اتاق لعنتی بیرون نیاد خیالم راحت نمیشه.
یونگی برای همدردی دستش را دورم حلقه زد و من را به خودش فشرد: اون نخواست که ترکت کنه مطمئن باش از این به بعد هم نخواهد کرد.
حرف یونگی باعث شد ته دلم قرص بشه.
خدا را کلی شکر کردم و ازش بخاطر دوباره برگردوندن تهیونگ تشکر کردم..
و از تههورا کوچولوی تهیونگ هم عذرخواهی کردم..
من هنوز به پدرت نیاز دارم دختر کوچولو ممنون که گذاشتی پیشم برگرده.
با یونگی به انتهای راهرو که رسیدیم، دیدم جراح از اتاق عمل بیرون امده و روبرو نامجون ایستاده ..
با دیدن جراح سریع به سمتش دویدم و خودم را بین نامجون و جراح قلب قرار داد و با کلی استرس و اضطراب پرسیدم: دکتر عمل چطور بود؟ خوب پیش رفت؟
دکتر خنثی بهم خیره شده بود، هیچ چیز از صورتش معلوم نبود و این داشت منو میترسوند.
نامجون بازو هایم را گرفت و من را کنار کشید و رو به دکتر گفت: خسته نباشین، خودم برای نامزدش شرایطت رو توضیح میدم.
دکتر سری تکان داد و بلا به دوری گفت و رفت.
به سمت نامجون چرخیدم و گفتم: چرا دکتر چیزی نگفت؟ اتفاق بدی افتاده؟
و با بغض ادامه دادم: جونگکوک بهم گفت دوباره دچاره ایست قلبی شده...
نامجون تن لرزانم را به آغوش کشید و گفت:هیش.. عمل خوب پیش رفته نگران نباش اما برای احتیاط تو بخش ای سی یو نگهش میدارن.
ای سی یو!!
بچه ها در فیک شخصیت جانگکوک مخالف شخصیت کنونی هست پس امیدوارم بهش باور نکنید
#red_wine #red_wine🍷
با یونگی همراه شدم
_جونگ کوک گفت دوباره دچاره ایست قلبی شده!
یونگی:اره اما بخیر گذشت، خیالت راحت.
با بغض گفتم: تا موقعی که از اون اتاق لعنتی بیرون نیاد خیالم راحت نمیشه.
یونگی برای همدردی دستش را دورم حلقه زد و من را به خودش فشرد: اون نخواست که ترکت کنه مطمئن باش از این به بعد هم نخواهد کرد.
حرف یونگی باعث شد ته دلم قرص بشه.
خدا را کلی شکر کردم و ازش بخاطر دوباره برگردوندن تهیونگ تشکر کردم..
و از تههورا کوچولوی تهیونگ هم عذرخواهی کردم..
من هنوز به پدرت نیاز دارم دختر کوچولو ممنون که گذاشتی پیشم برگرده.
با یونگی به انتهای راهرو که رسیدیم، دیدم جراح از اتاق عمل بیرون امده و روبرو نامجون ایستاده ..
با دیدن جراح سریع به سمتش دویدم و خودم را بین نامجون و جراح قلب قرار داد و با کلی استرس و اضطراب پرسیدم: دکتر عمل چطور بود؟ خوب پیش رفت؟
دکتر خنثی بهم خیره شده بود، هیچ چیز از صورتش معلوم نبود و این داشت منو میترسوند.
نامجون بازو هایم را گرفت و من را کنار کشید و رو به دکتر گفت: خسته نباشین، خودم برای نامزدش شرایطت رو توضیح میدم.
دکتر سری تکان داد و بلا به دوری گفت و رفت.
به سمت نامجون چرخیدم و گفتم: چرا دکتر چیزی نگفت؟ اتفاق بدی افتاده؟
و با بغض ادامه دادم: جونگکوک بهم گفت دوباره دچاره ایست قلبی شده...
نامجون تن لرزانم را به آغوش کشید و گفت:هیش.. عمل خوب پیش رفته نگران نباش اما برای احتیاط تو بخش ای سی یو نگهش میدارن.
ای سی یو!!
بچه ها در فیک شخصیت جانگکوک مخالف شخصیت کنونی هست پس امیدوارم بهش باور نکنید
۳.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.