با
با
تاخیر سلام
یونگی یه بار دیگه در زد و اینبار بود که جیمینش درو بار کرد
یونگی وارد صد و سلامی کرد
یونگی: سلام جناب پارک .
جیمین يقه پیراهن مردونه ی یونگی و گرفت و به سمت خودش کشید
خودشو سمت دیوار پرت کرد و پیراهن مردونه یونگی رو بیشتر کشید و لباشو بوسید
بین بوسه هاش خنده های آرومی میکرد یونگی مسخ شده دستشو به دیوار تکیه داد و اونیکی دستشو زیر لباس جیمین میکشید و جیمین بیشتر به کمرش قوس میداد
بلاخره از لبای یونگی دل کند و دستشو دور صورت یونگی قاب کرد و با پو رویی که یونگی براش میمرد گفت
جیمین: سلام مین .
و خنده ی شیطونی کرد
یونگی لیسی به لب پسرک زد و کمرشو به خودش چسبوند
یونگی: خیلی شیطونی میدونی؟*پوزخند
جیمین سرشو برد بالا و بت دستاش سر پسر رو توی گردنش برد
جیمین: مین اینا فقط برای توعه
#تابه_قوانین_ویسگون
تاخیر سلام
یونگی یه بار دیگه در زد و اینبار بود که جیمینش درو بار کرد
یونگی وارد صد و سلامی کرد
یونگی: سلام جناب پارک .
جیمین يقه پیراهن مردونه ی یونگی و گرفت و به سمت خودش کشید
خودشو سمت دیوار پرت کرد و پیراهن مردونه یونگی رو بیشتر کشید و لباشو بوسید
بین بوسه هاش خنده های آرومی میکرد یونگی مسخ شده دستشو به دیوار تکیه داد و اونیکی دستشو زیر لباس جیمین میکشید و جیمین بیشتر به کمرش قوس میداد
بلاخره از لبای یونگی دل کند و دستشو دور صورت یونگی قاب کرد و با پو رویی که یونگی براش میمرد گفت
جیمین: سلام مین .
و خنده ی شیطونی کرد
یونگی لیسی به لب پسرک زد و کمرشو به خودش چسبوند
یونگی: خیلی شیطونی میدونی؟*پوزخند
جیمین سرشو برد بالا و بت دستاش سر پسر رو توی گردنش برد
جیمین: مین اینا فقط برای توعه
#تابه_قوانین_ویسگون
۱.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.