امگا مو حنایی پارت
امگا مو حنایی پارت ۴۶
ویو چویا:
رفتم شرشره و بادکنک گرفتم بعد رفتم یه مغازه فروش حیوانات خانگی و دوتا بچه خرگوش یه سفید و یه خاکستری و یه گربه سفید با چشمای آبی و یه قلاده قرمز گرفتم و توی راه به یه لباس فروشی رسیدم که توش یه لباس خیلی خوشگل قرمز بود خواستم برم بخرمش ولی کویو سان اونو برداشت منم بیخیالش شدم و راهمو ادامه دادم تا رسیدم به یه کفش فروشی رفتم تو و خرگوشا و گربه رو تو هوا معلق کردم و سه تا کفش پاشنه بلند که پاشنه ها پهن و ۵ تا ۱۰ سانتی بودند و اونی که پاشنش ۱۰ سانتی بود رو سفید گرفتم و گفتم کادو پیچ کنه که
فروشنده:برای نامزد یا دوست دخترتونه؟
_ :چی؟نه یکی که ازم بزرگتره و احترام زیادی براش قائلم
بعد برگشتم برج کادو های خودم رو بردم دفترم و کادو های موری سان رو بردم دفتر رئیس و دادم به رئیس و شروع کردم به تزئین دفتر و تا ساعت ۶ داشتم تزئین میکردم ولی مگه تموم میشه خوشبختانه شرشره و بادکنک زیاد گرفته بودم پس مشکلی نبود و تموم تزئین دفتر تموم شد که گوشیم زنگ خورد جواب دادم
+ :چو پس چرا نمیای؟
_ خسته:سلام دیگه دارم میام
+ :چه خوب منم یه سری کارا کردم که اومدی کیف کنیم بای بای
و قطع کرد یعنی چی؟کیف کنیم؟
€:چویا کون میتونی بری
_ :بله رئیس و احترام گذاشتم و اومدم بیرون رفتم کادو هامو برداشتم و رفتم خونه درو باز کردم دیدم دازای روی مبل نشسته و داره بین چند تا فیلم یکی رو انتخاب میکنه دوتا کاسه بزرگ پف فیل جلوش بود و از لای در اتاق مهمون میشد جعبه کادو رو دید
_ :اِهِم اِهِم بنظر میاد رفتی خرید
+ :چو کِی اومدی؟
_ :همین الان
+ :اونا کادو های توعه؟
_ :آره تو چی گرفتی؟
+ :اول تو بگو
_ :هوی من اول پرسیدما
+ :چوچو اذیت نکن
_ :هوف از دست تو...یه گربه سفید و سه تا کفش پاشنه بلند
+ :خوبه منم براش یه مانتو سفید کوتاه با شلوار بگ سفید با کفش اسپرت گرفتم
_ :چقدر خرج کردی
+ :خب دیگه دیگه
_ :میرم کادو هارو بزارم اتاق و لباسامو عوض کنم
+ :باشه
رفتم اتاق خودم و کادو هارو گذاشتم روی تخت و لباسامم بیا یه تیشرت مشکی و شلوار خاکستری عوض کردم و فوضولیم گل کرد رفتم اتاق مهمون تا ببینم چی گرفته جعبه رو باز کردم و دیدم یه مانتو کوتاه سفید بود و روی دکمه های سیاهش ستاره های قرمز بود بدونه اینکه تاشو باز کنم پشتشو نگاه کردم روش یه گل رز قرمز بود مانتو رو گذاشتم در جعبشو بستم جعبه دیگه رو باز کردم یه شلوار بگ سفید با دوتا جیب کفشم اسپورت و قرمز بود ای تو روحت سلیقت انقدر خوب بود و ما نمیدونستیم ناقلا جعبه رو بستم و یواشکی رفتم روی مبل کنارش نشستم فیلمو پِلِی کرد و دیدیم فیلم ترسناک بود
ویو چویا:
رفتم شرشره و بادکنک گرفتم بعد رفتم یه مغازه فروش حیوانات خانگی و دوتا بچه خرگوش یه سفید و یه خاکستری و یه گربه سفید با چشمای آبی و یه قلاده قرمز گرفتم و توی راه به یه لباس فروشی رسیدم که توش یه لباس خیلی خوشگل قرمز بود خواستم برم بخرمش ولی کویو سان اونو برداشت منم بیخیالش شدم و راهمو ادامه دادم تا رسیدم به یه کفش فروشی رفتم تو و خرگوشا و گربه رو تو هوا معلق کردم و سه تا کفش پاشنه بلند که پاشنه ها پهن و ۵ تا ۱۰ سانتی بودند و اونی که پاشنش ۱۰ سانتی بود رو سفید گرفتم و گفتم کادو پیچ کنه که
فروشنده:برای نامزد یا دوست دخترتونه؟
_ :چی؟نه یکی که ازم بزرگتره و احترام زیادی براش قائلم
بعد برگشتم برج کادو های خودم رو بردم دفترم و کادو های موری سان رو بردم دفتر رئیس و دادم به رئیس و شروع کردم به تزئین دفتر و تا ساعت ۶ داشتم تزئین میکردم ولی مگه تموم میشه خوشبختانه شرشره و بادکنک زیاد گرفته بودم پس مشکلی نبود و تموم تزئین دفتر تموم شد که گوشیم زنگ خورد جواب دادم
+ :چو پس چرا نمیای؟
_ خسته:سلام دیگه دارم میام
+ :چه خوب منم یه سری کارا کردم که اومدی کیف کنیم بای بای
و قطع کرد یعنی چی؟کیف کنیم؟
€:چویا کون میتونی بری
_ :بله رئیس و احترام گذاشتم و اومدم بیرون رفتم کادو هامو برداشتم و رفتم خونه درو باز کردم دیدم دازای روی مبل نشسته و داره بین چند تا فیلم یکی رو انتخاب میکنه دوتا کاسه بزرگ پف فیل جلوش بود و از لای در اتاق مهمون میشد جعبه کادو رو دید
_ :اِهِم اِهِم بنظر میاد رفتی خرید
+ :چو کِی اومدی؟
_ :همین الان
+ :اونا کادو های توعه؟
_ :آره تو چی گرفتی؟
+ :اول تو بگو
_ :هوی من اول پرسیدما
+ :چوچو اذیت نکن
_ :هوف از دست تو...یه گربه سفید و سه تا کفش پاشنه بلند
+ :خوبه منم براش یه مانتو سفید کوتاه با شلوار بگ سفید با کفش اسپرت گرفتم
_ :چقدر خرج کردی
+ :خب دیگه دیگه
_ :میرم کادو هارو بزارم اتاق و لباسامو عوض کنم
+ :باشه
رفتم اتاق خودم و کادو هارو گذاشتم روی تخت و لباسامم بیا یه تیشرت مشکی و شلوار خاکستری عوض کردم و فوضولیم گل کرد رفتم اتاق مهمون تا ببینم چی گرفته جعبه رو باز کردم و دیدم یه مانتو کوتاه سفید بود و روی دکمه های سیاهش ستاره های قرمز بود بدونه اینکه تاشو باز کنم پشتشو نگاه کردم روش یه گل رز قرمز بود مانتو رو گذاشتم در جعبشو بستم جعبه دیگه رو باز کردم یه شلوار بگ سفید با دوتا جیب کفشم اسپورت و قرمز بود ای تو روحت سلیقت انقدر خوب بود و ما نمیدونستیم ناقلا جعبه رو بستم و یواشکی رفتم روی مبل کنارش نشستم فیلمو پِلِی کرد و دیدیم فیلم ترسناک بود
- ۱۱۲
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط