یک مغازه کادو فروشی۲
مرد ناگهان صدای اژیر امبولانس و پلیس را شنید،ترسِ در صورت بیشتر شد و سریع یکی از خرس های کوچک قرمز رنگی که روی جعبه ی در دستش نوشته شده بود دوست دارم را برداشت و به سمت صندوق رفت.
زن بیشتر از وقتی که مرد وارد مغازه شد بود ترسید و سریع به سمت صندوق رفت تا عروسک را برای مرد حساب کند که ناگهان برنامه ی تلویزیونی قطع شد و خبرفوری شروع شد. زن صدای تلویزیون را زیاد کرد و عروسک را حساب کرد و مرد بعد از خرید عروسک از مغازه رفت و بعد زن مشغول گوش دادن به اخبار شد.
خبرنگار:سلام و وقت بخیر خدمت بینندگان عزیز عذرخواهی میکنم بابت قطع شدن برنامه ولی خبر فوریی از قتل یک دختر بچه ی ۱۷ ساله به دست یک متجاوزگر به دستمون رسیده.این دختربچه که هنوز شناسایی نشده اول به او تجاوز شده و بعد با ۳ ضربه چاقو به قتل رسیده و صورت این دختر۱۷ساله با ضربه ی چاقو تقریبا از بین رفته و شناسای او کار دشواری هستش.
زن ناگهان به فکر فرو رفت و صدای تلویزیون را کم کرد و سریع تلفن را برداشت و به پلیس زنگ زد و درمورد مردی که برای خرید کادو امده بود توضیح داد ولی زن چون استرس داشت و با لکنت حرف میزد پلیس گوشی رو روی زن قطع میکند و فکر میکند که زن دارد او را سرکار میگذارد.زن دوباره زنگ میزند اما پاسخی به تماس او داده نشد و تصمیم گرفت که خودش به جای که دختربچه کشته شده برود و این ماجرا را برای پلیس های که انجا هستند بگوید.زن جایی که دختر بچه کشته شده بود را میدانست پس سریع کیفش را برداشت و تلویزیون رو خاموش کرد و به انجا رفت.
زن وقتی به انجا رسید با اولین نگاه اشفتگی مردمی که از پنجره های خانه هایشان به پلیس ها نگاه میکردن و مردم رهگذری که انجا بودن شد و دچار استرس شدید تری شد ولی خودش را کنترل کرد و به سمت یکی از مامور های که نمیزاشت مردم نزدیک صحنه ی جرم بشوند رفت و داستان را برای او توضیح داد ولی بازم مثل دفع قبل کسی اورا باور نکرد.زن عصبانی شد که ناگهان عروسکی که مرد خریده بود را در دست دختربچه میبینه و فریاد میزنه:این عروسک، همون عروسکی هستش که من به اون فروخته بودم!همون عروسک.
مامور پلیسی که زن به ان داستان را گفته بود سریع زن را برد پیش فرمانده ای که پرونده ی قتل های این مرد
را به عهده داشت و زن دوباره و دوباره داستانش را پشت سرهم تکرار کرد ولی باز کسی حرف او را باور نکرد.فقط او را به عنوان یک دیوانه از انجا دور کردن،زن که دید کسی به او توجه نمیکند بیخیال شد و به مغازه برگشت.
بقیه اش پست بعد😗
ل
ا
یک😊
زن بیشتر از وقتی که مرد وارد مغازه شد بود ترسید و سریع به سمت صندوق رفت تا عروسک را برای مرد حساب کند که ناگهان برنامه ی تلویزیونی قطع شد و خبرفوری شروع شد. زن صدای تلویزیون را زیاد کرد و عروسک را حساب کرد و مرد بعد از خرید عروسک از مغازه رفت و بعد زن مشغول گوش دادن به اخبار شد.
خبرنگار:سلام و وقت بخیر خدمت بینندگان عزیز عذرخواهی میکنم بابت قطع شدن برنامه ولی خبر فوریی از قتل یک دختر بچه ی ۱۷ ساله به دست یک متجاوزگر به دستمون رسیده.این دختربچه که هنوز شناسایی نشده اول به او تجاوز شده و بعد با ۳ ضربه چاقو به قتل رسیده و صورت این دختر۱۷ساله با ضربه ی چاقو تقریبا از بین رفته و شناسای او کار دشواری هستش.
زن ناگهان به فکر فرو رفت و صدای تلویزیون را کم کرد و سریع تلفن را برداشت و به پلیس زنگ زد و درمورد مردی که برای خرید کادو امده بود توضیح داد ولی زن چون استرس داشت و با لکنت حرف میزد پلیس گوشی رو روی زن قطع میکند و فکر میکند که زن دارد او را سرکار میگذارد.زن دوباره زنگ میزند اما پاسخی به تماس او داده نشد و تصمیم گرفت که خودش به جای که دختربچه کشته شده برود و این ماجرا را برای پلیس های که انجا هستند بگوید.زن جایی که دختر بچه کشته شده بود را میدانست پس سریع کیفش را برداشت و تلویزیون رو خاموش کرد و به انجا رفت.
زن وقتی به انجا رسید با اولین نگاه اشفتگی مردمی که از پنجره های خانه هایشان به پلیس ها نگاه میکردن و مردم رهگذری که انجا بودن شد و دچار استرس شدید تری شد ولی خودش را کنترل کرد و به سمت یکی از مامور های که نمیزاشت مردم نزدیک صحنه ی جرم بشوند رفت و داستان را برای او توضیح داد ولی بازم مثل دفع قبل کسی اورا باور نکرد.زن عصبانی شد که ناگهان عروسکی که مرد خریده بود را در دست دختربچه میبینه و فریاد میزنه:این عروسک، همون عروسکی هستش که من به اون فروخته بودم!همون عروسک.
مامور پلیسی که زن به ان داستان را گفته بود سریع زن را برد پیش فرمانده ای که پرونده ی قتل های این مرد
را به عهده داشت و زن دوباره و دوباره داستانش را پشت سرهم تکرار کرد ولی باز کسی حرف او را باور نکرد.فقط او را به عنوان یک دیوانه از انجا دور کردن،زن که دید کسی به او توجه نمیکند بیخیال شد و به مغازه برگشت.
بقیه اش پست بعد😗
ل
ا
یک😊
۳.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.