تئوری های ترسناک پارت

تئوری های ترسناک پارت۳😱😰
توی خونه تنها داشتم بادوستم ران بی تی اس میدیدی رفتم یکم نوشیدنی بیارم که یه دفعه دیدم توی خونه روبرو ایمون که متروکس سه سایخ سیاه داره بهم دست تکون میده همونجا خشکم زد نمیتونستم حتی انگشتامو تکون بدم دوستم که اسمش_____(یه اسمی که دوس دارین)
اومد پیشم و گفت چیشد چیزی نمیتونستم بگم نمیتونستم لبامو تکون بدم ترسیده بودم دوستم بهم آب اوردم و یکم خوب شدم چی شده بهش گفتم چشای دوستم داشت از هدقه بیرون میزد و گفت ام مـ مـ کان نداره چون اون خونه بیست ساله که خالیه دهنم از ترس انگشتان سرد شدن چند روز بعد دوستم با وحشت بهم زنگ زد و گفت یه سوراخ توی خونه متروکه جلوی خونه هست و دوتا دست از اونجا دیده میشه سعی کردم دلداریش بدم ولی اون داشت از ترس گریه میکرد و گفت داره از اون دست خون میره اون گفت انگار یکی رو اونجا دار زدن گفتم نه بابا احتما توحم زدی یکشنبه هفته ی بعد همون اتفاق رفتم خونشون و مامان و باباش کار بودن و ما باز تنها بودیم به دوستم گفتم که بریم و اون خونه رو بگردیم حاضر شدیم و قبل از رفتن یا یاددتشت گذاشتم و نوشتم
(سلام نمیدونم کی این یادداشت رو ببینه ولی اگه تا شما اومدین ما نبودیم ما خونه متروکه روبرو هستیم و اتفاق های عجیبی داره می افته و به پلیس زنگ بزنین)
یادداشت و گذاشتم و از خونه زدیم بیرون وقتی رسیدیم دم در خونه متروکه یه بوی چوب خیس پوسیده و انگار بوی پوسیده و کپک زدخ مرغ میداد خوبه ماسک اورده بودم ماسک رو زدم و رفتیم تو زیر پارکت ها آب جمع شده بود به خودم نگرفتم رفتم تبقه بالا بوی جوراب و جسد میومد رفتیم همون جا رو کخ دست دیدیم رفتین چیزی اونجا نبود به جز چند قطره خون در کمد یکهو باز شد گفتم حتمی موشی چیزی بوده تخته احضارم رو در اوردم وقتی پرسیدم اینجا روح یا چیز دیگه ای هست؟یکهو فلشی که منو دوستم دستشو گذاشته بودیم روش حرکت کرد و به سمتYESرفت دستام داشت میلرزید یکهو چیغ زدم و چون شنیده بودم اگه با روح خداحافظی نکنی رها میشه زود باهاش خداحافظی کردم و جواب منو با اوکی داد ازاونروز به بعد اونجا پلمپه و دارن تخریبش میکنن
(این داستان بر اساس واقعیت هست😱😰)
دیدگاه ها (۰)

میخام پیج رو خصوصی کنم نضرتون چیه

ینی پانته نمیتی بیو ست کنیم😞🙂😓

خب خیلی ها گفتن از جاهای متروکه وخونه های متروکه بزار پســــ...

یکی دیگه دنبالمون کنه صد و هفتاد تایی شیم

پارت ۸

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁶..اعصابم رو بهم ریخته بود ، حال اینکه بخوام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط