تنت قدمگاه آغاز بودنم شد

تنت قدمگاه آغاز بودنم شد !
آغوشت بهشت من است “مادر” …

"قند" خون مادر بالاست
دلش اما همیشه "شور" می زند برای ما

اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مروارید !

حرفها دارد چشمان مادر
گویی زیرنویس فارسی دارد !

دستانش را نوازش می کنم
داستانی دارد دستانش ...

وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی
و می‌بینی چقدر آهسته می رود
تازه می‌فهمی چقدر پیر شده !

دنیاارزش پاکوبیدن به شکمت را نداشت...

ببخش مرامادرم
دیدگاه ها (۱)

حکایت شبلی و نانوا شبلی مرد عارفی بود که شاگردان زیادی داشت...

oــo

بــــاور آدمـــهــای ســــاده را خــراب نکـــن آدمــهـــای ...

#اتحاد_شیعه_سنی

قندخون مادربزرگ بالاست !دلش اما همیشه شور میزندبرای ما ...اش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط