به گلاب گفتم : چه خوشبویی ! گفت : گل بودم به دست روزگار چیده شدم ، و در کوره آتش ، سوختم سوختم سوختم ولی با متانت صبر کردم کوره خاموش شد خالص شده بودم ولی عزیزتر از پیش ! #دلنوشته #
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.