عمر و خواهرانش رمان ...

عمر و خواهرانش (رمان) عم وقتی که داداش او میمیره مجبور میشه که کار بکن و داخل مدرسه اصلا دواح نکنه چون باعت میشه که اخراج بشن و بد ترین چیز اینجا گفته میشه که او کارش خلاف بود این مرد به ابجیش نمی گفت . و برای اونا هر کاری می کرد تا اونا خوب غذا بخرن یا صبحانه و الان او داداش بزرگ تر شده بود ♡
دیدگاه ها (۰)

اینجوری

کراشام

Part4🦋 &داداش جدی میگم حالم خوبه نیازی نیست نگرانم باشی -نار...

زخم کهنه پارت ۱۱ فرم مدرسه اش رو با هودی و شلواری که نزدیک ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط