عمر و خواهرانش (رمان) عم وقتی که داداش او میمیره م
عمر و خواهرانش (رمان) عم وقتی که داداش او میمیره مجبور میشه که کار بکن و داخل مدرسه اصلا دواح نکنه چون باعت میشه که اخراج بشن و بد ترین چیز اینجا گفته میشه که او کارش خلاف بود این مرد به ابجیش نمی گفت . و برای اونا هر کاری می کرد تا اونا خوب غذا بخرن یا صبحانه و الان او داداش بزرگ تر شده بود ♡
۴۷۲
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.