در آینه مردی دارد بغض می کندبیایید بغلش کنیدپشتش را بمالیدبه او بگویید همه چیز درست می شوددلش می خواهد کمی دروغ بشنودآینه را پایین تر نصب کنیدگمانم دیگر به زانو در آمده