چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره
چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره
رنگ چشماش آبی بود
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره...داغ داغ
وقتی موهای طلاییش رو شونه میکرد دوست داشتم دستمو زیر موهاش بگیرم
تا مبادادیه تار مو از سرش کم بشه
دوستش داشتم
لباش همیشه سرخ بود
مثل گل سرخ حیاط.مثل یه غنچه
وقتی میخندید و دندونای سفیدش بیرون میزد اونقدر معصوم و دوست داشتنی میشد که اشک تو چشمام جمع میشد
دوست داشت فقط بهش نگاه کنم
رنگ چشماش آبی بود
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره...داغ داغ
وقتی موهای طلاییش رو شونه میکرد دوست داشتم دستمو زیر موهاش بگیرم
تا مبادادیه تار مو از سرش کم بشه
دوستش داشتم
لباش همیشه سرخ بود
مثل گل سرخ حیاط.مثل یه غنچه
وقتی میخندید و دندونای سفیدش بیرون میزد اونقدر معصوم و دوست داشتنی میشد که اشک تو چشمام جمع میشد
دوست داشت فقط بهش نگاه کنم
- ۳.۱k
- ۲۸ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط