فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_۴۱
مجری:نه ولی الانم دارین دربارش گارد میگیرین پس حتما یه خبری بوده آه یه هرزه زیر هفت نفر
مطمئن بودم مامان حالش بده درهمون حال کوک که میخواست سمت مجری هجوم ببره که دستش درگیر یه دست دخترونه شد
با خشم برگشت سمتش اما اونم مثل من با دیدن مامان چشماش گرد شد
نفهمیدم مامان چی گفت اما کوک نشست و مامانم کنار مجری نشست و گفت:بهتر نیست سوالاتتون درباره ی خودم رو از خودم بپرسید
مجری:شما.؟!
مامان:هانا....
مجری:اووووه هانای معروف عضو هشتم بی تی اس خوشبختم از آشناییمون
گفت و دستش رو جلو آورد اما مامان نیم نگاهی به دستش ننداخت و گفت:سوال دیگه ای میمونه.؟!
گوشی رو خاموش کردم...توی بقلم گرفتمش آهی کشیدم و چشمام رو به آسمون شب دوختم
رگه های سیاه و سورمه ایش من رو درون خودش هَل میکرد و بیشتر از تصمیمم مطمئنم میکرد
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
مجری:نه ولی الانم دارین دربارش گارد میگیرین پس حتما یه خبری بوده آه یه هرزه زیر هفت نفر
مطمئن بودم مامان حالش بده درهمون حال کوک که میخواست سمت مجری هجوم ببره که دستش درگیر یه دست دخترونه شد
با خشم برگشت سمتش اما اونم مثل من با دیدن مامان چشماش گرد شد
نفهمیدم مامان چی گفت اما کوک نشست و مامانم کنار مجری نشست و گفت:بهتر نیست سوالاتتون درباره ی خودم رو از خودم بپرسید
مجری:شما.؟!
مامان:هانا....
مجری:اووووه هانای معروف عضو هشتم بی تی اس خوشبختم از آشناییمون
گفت و دستش رو جلو آورد اما مامان نیم نگاهی به دستش ننداخت و گفت:سوال دیگه ای میمونه.؟!
گوشی رو خاموش کردم...توی بقلم گرفتمش آهی کشیدم و چشمام رو به آسمون شب دوختم
رگه های سیاه و سورمه ایش من رو درون خودش هَل میکرد و بیشتر از تصمیمم مطمئنم میکرد
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۲۳.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.