فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_۴۳
من:هموز زوده اسم پدر گذاشتم براشون
یوری:اوهوم چرا همچین چیزی پرسیدی؟!
من:میخوام ببینمشون بگم بگم بگم من پسرشون
یوری وا رفتهنگاهم کرد و پرسید:چرا.؟!
من:میخوام بدونن مامان بهشون خیانت نکرده تا بازم چشاشون وقتی مامانو میبینه پر نفرت نشه
یوری:مطمئنی؟! خودت چی؟!
سرم رو روی شونه اش گذاشتم و گفتم:میخوام پیش تو بمونم کاش کاش تو بابام بودی یوریا
اشکام قصد ریزش داشت اما قرار نبود هیچ اشکی از چشام بریزه دیگه قرار نبود
من:یوری بنظرت اگه خواهرم زنده بود شبیهمن بود
یوری:داداش
من:چی.؟!
یوری:داداش داشتی یکی مثل خودت....
من:تو که ندیدیش
یوری:مجبور شدم که که جنینو خودم به پدرات نشون بدم اونم مثل وقتی بود که توی بیریخت رو توی بقلم گذاشتن
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
من:هموز زوده اسم پدر گذاشتم براشون
یوری:اوهوم چرا همچین چیزی پرسیدی؟!
من:میخوام ببینمشون بگم بگم بگم من پسرشون
یوری وا رفتهنگاهم کرد و پرسید:چرا.؟!
من:میخوام بدونن مامان بهشون خیانت نکرده تا بازم چشاشون وقتی مامانو میبینه پر نفرت نشه
یوری:مطمئنی؟! خودت چی؟!
سرم رو روی شونه اش گذاشتم و گفتم:میخوام پیش تو بمونم کاش کاش تو بابام بودی یوریا
اشکام قصد ریزش داشت اما قرار نبود هیچ اشکی از چشام بریزه دیگه قرار نبود
من:یوری بنظرت اگه خواهرم زنده بود شبیهمن بود
یوری:داداش
من:چی.؟!
یوری:داداش داشتی یکی مثل خودت....
من:تو که ندیدیش
یوری:مجبور شدم که که جنینو خودم به پدرات نشون بدم اونم مثل وقتی بود که توی بیریخت رو توی بقلم گذاشتن
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۲۱.۹k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.