part⁵
شرمنده بچه ها رفته بودیم مسافرت نرسیدم این چند روز
ا.ت ویو}مشغول خوردن بودیم ک
_هیونگام میان اینجا
+وایییی نگو ک نامجون هم میاددد
_مشکلت چیه!؟
+وای نمصن الان کلی دلیل و منطق میاره ک خیلی آدم منطقیه:
/_نامجون هیونگ فقط یکم زیادی دقیق اه+درسته،حالا چرا ساعت ³ صب میان اینجا؟_خب،هرچی پول نقد داشتمو دزدین
+واااااا
_قراره کمکم کنن بفهمم کیه
+خب بعدش؟
_به پلیس میگیم
+عالیه_همینطوره
+..._...
+هف
_هی
+جئون
_هوم؟
+به نظرت وانگ اینجا رو پیدا نمیکنه؟_نمیدونم،صب کن ت نمیدونستی وانگ ماف...
+نه حتی نمیدونستم پدر خدمم هم یکی از اوناس
_عام،نگران نباش چن نفر رو فرستادم تا حواسشون به وانگ باشه
+هی،چرا کمکم میکنی؟
_نمیدونم،یه حسی بهم میگه بهتره این کارو بکنم
+اوه^آقای جئون
_چیه باز؟
^بقیه اومدن
_بگو بیان داخل دیگ
+خدا به دادمون برسه!
_بیخیاللل گنگستر بازی دربیار
+من یه اشتباهی کردم ت دانشگاه شاخ شدم ت چرا کشش میدی پسرک خرگوش نما؟!
{ا.ت ویو}صورتشو آورد جلوی صورتم با انگشت یه ضریه محکم به پیشونیم زد
+هی،آخخخ،چتهه
_هوم مث گنگسترا رفتار کردم
+منطقیه،یهو در باز شد
×جونگ کوک کوچولو اومدم کمکت
_میبینم خیلی باانرژی شدی
×زحمت کشیدی!
_باشه حالا خدانکنه من ازت کمک بخوام
@چه خبره
+وای شروع نک
@ت اینجا چی میگی
+گیگیلی بارش منطق
_داستانش طولانیه
@توصیح بده
_لاقل از جلو در بیا کنار
÷عجب عمارتیه،عمارت من بروزتره،عه این دختره
#عه کوچولو
+باشه وقتی میگم دوستات رو مخن منظورم یه همچین چیزیه
_میشه بجای این کارا کمک کنید
@اون چرا اینجاستتت
_باو دارم از عروسیش نجاتش میدم
÷چیشد الان؟
+ایش
_پدرش میخواد مجبورش کنه با وانگ...
@پس قضیه ی وانگ اینه:/
_حالا پول ها؟
&فک نمیکنی کار وانگ باشه؟
@طبق چیزی ک گفتم ممکنه
_اون آدرس اینجا رو چطو پیدا میکنه آخه
÷توی نت اسم عمارتو سرچ کن میاره:
/×من میخوابم چیزی شد بیدارم کنید
_الان باید چیکار کنی
@اون دختره رو پس بده همه چی درست میشه{
ا.ت ویو}جئون برگشت سمت
+ت مشکلت چیه؟
@چرا جونگ کوک باید کمکت کنه
+هف باشه من میرم
_نه جایی نمیری
+اوکب ببین مرسی ک کمکم کردی بقیشو خدم درست میکنم،از جایی ک اضافی حسابم میکنن متنفرم
@آفرین دیگ دور و برمون نپلک
{کوک ویو}نمیتونستم بزارم بره اگه بره همه تو خطر میفتن به در بسته شده زل زده بودم ک دوییدم بیرون هرچی حیاط رو نگا کردم ندیدمش رفتم بیرون ولی اون رفته بود چطور انقدر سریع به همه گفتم دور و بر رو بگردن،نباید میذاشتم بره،نجاتش میدم
{ا.ت ویو}پشت عمارت قایم شدم بعد رفتن جئون سریع زدم بیرون باروم آرومی میبارید،اعصابم خورد بود آخه بگو نامجون من با ت چیکار کردم مردک دراز قد،هف باید کجا برم؟
درحالی ک گیج شده بودم،یه ماشین از کنارم گذشت و جلوم ترمز کرد کله منطقه رو صدای ترمزش گرفت با نگرانی بهش نگاه میکردم ک با کسی ک از ماشین پیاده شد استرس وجودمو گرف
{کوک ویو}
♤قربان پیداش کردیم
_چی کجاس
♤¹⁰⁰ متر از عمارت فاصله داره_خیلی خب بیاریدش
♤ولی قربان یه ماشین دیگ بردش_چی میگی
@ت چی میگی کوک؟چرا برات مهمه؟چت شده؟
_حصله بجث ندارم،بهش قول دادم کمکش کنم،میفهمی؟
@پولاتو بردن،الان اون هم بردن،ت بیخیال نمیشی؟
_من سر قولم هستم هیونگ،از عمارت رفتم بیرون و سوار ماشینیم شدیم
{اونی ک ا.ت دوس داشت}
_خیلی خب،عمارت وانگ،بزن بریم!
ا.ت ویو}مشغول خوردن بودیم ک
_هیونگام میان اینجا
+وایییی نگو ک نامجون هم میاددد
_مشکلت چیه!؟
+وای نمصن الان کلی دلیل و منطق میاره ک خیلی آدم منطقیه:
/_نامجون هیونگ فقط یکم زیادی دقیق اه+درسته،حالا چرا ساعت ³ صب میان اینجا؟_خب،هرچی پول نقد داشتمو دزدین
+واااااا
_قراره کمکم کنن بفهمم کیه
+خب بعدش؟
_به پلیس میگیم
+عالیه_همینطوره
+..._...
+هف
_هی
+جئون
_هوم؟
+به نظرت وانگ اینجا رو پیدا نمیکنه؟_نمیدونم،صب کن ت نمیدونستی وانگ ماف...
+نه حتی نمیدونستم پدر خدمم هم یکی از اوناس
_عام،نگران نباش چن نفر رو فرستادم تا حواسشون به وانگ باشه
+هی،چرا کمکم میکنی؟
_نمیدونم،یه حسی بهم میگه بهتره این کارو بکنم
+اوه^آقای جئون
_چیه باز؟
^بقیه اومدن
_بگو بیان داخل دیگ
+خدا به دادمون برسه!
_بیخیاللل گنگستر بازی دربیار
+من یه اشتباهی کردم ت دانشگاه شاخ شدم ت چرا کشش میدی پسرک خرگوش نما؟!
{ا.ت ویو}صورتشو آورد جلوی صورتم با انگشت یه ضریه محکم به پیشونیم زد
+هی،آخخخ،چتهه
_هوم مث گنگسترا رفتار کردم
+منطقیه،یهو در باز شد
×جونگ کوک کوچولو اومدم کمکت
_میبینم خیلی باانرژی شدی
×زحمت کشیدی!
_باشه حالا خدانکنه من ازت کمک بخوام
@چه خبره
+وای شروع نک
@ت اینجا چی میگی
+گیگیلی بارش منطق
_داستانش طولانیه
@توصیح بده
_لاقل از جلو در بیا کنار
÷عجب عمارتیه،عمارت من بروزتره،عه این دختره
#عه کوچولو
+باشه وقتی میگم دوستات رو مخن منظورم یه همچین چیزیه
_میشه بجای این کارا کمک کنید
@اون چرا اینجاستتت
_باو دارم از عروسیش نجاتش میدم
÷چیشد الان؟
+ایش
_پدرش میخواد مجبورش کنه با وانگ...
@پس قضیه ی وانگ اینه:/
_حالا پول ها؟
&فک نمیکنی کار وانگ باشه؟
@طبق چیزی ک گفتم ممکنه
_اون آدرس اینجا رو چطو پیدا میکنه آخه
÷توی نت اسم عمارتو سرچ کن میاره:
/×من میخوابم چیزی شد بیدارم کنید
_الان باید چیکار کنی
@اون دختره رو پس بده همه چی درست میشه{
ا.ت ویو}جئون برگشت سمت
+ت مشکلت چیه؟
@چرا جونگ کوک باید کمکت کنه
+هف باشه من میرم
_نه جایی نمیری
+اوکب ببین مرسی ک کمکم کردی بقیشو خدم درست میکنم،از جایی ک اضافی حسابم میکنن متنفرم
@آفرین دیگ دور و برمون نپلک
{کوک ویو}نمیتونستم بزارم بره اگه بره همه تو خطر میفتن به در بسته شده زل زده بودم ک دوییدم بیرون هرچی حیاط رو نگا کردم ندیدمش رفتم بیرون ولی اون رفته بود چطور انقدر سریع به همه گفتم دور و بر رو بگردن،نباید میذاشتم بره،نجاتش میدم
{ا.ت ویو}پشت عمارت قایم شدم بعد رفتن جئون سریع زدم بیرون باروم آرومی میبارید،اعصابم خورد بود آخه بگو نامجون من با ت چیکار کردم مردک دراز قد،هف باید کجا برم؟
درحالی ک گیج شده بودم،یه ماشین از کنارم گذشت و جلوم ترمز کرد کله منطقه رو صدای ترمزش گرفت با نگرانی بهش نگاه میکردم ک با کسی ک از ماشین پیاده شد استرس وجودمو گرف
{کوک ویو}
♤قربان پیداش کردیم
_چی کجاس
♤¹⁰⁰ متر از عمارت فاصله داره_خیلی خب بیاریدش
♤ولی قربان یه ماشین دیگ بردش_چی میگی
@ت چی میگی کوک؟چرا برات مهمه؟چت شده؟
_حصله بجث ندارم،بهش قول دادم کمکش کنم،میفهمی؟
@پولاتو بردن،الان اون هم بردن،ت بیخیال نمیشی؟
_من سر قولم هستم هیونگ،از عمارت رفتم بیرون و سوار ماشینیم شدیم
{اونی ک ا.ت دوس داشت}
_خیلی خب،عمارت وانگ،بزن بریم!
۷.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.