من چند ساله بودم که به دنیا آمدم

من چند ساله بودم که به دنیا آمدم
آنقدر بود که نترسم
از حجم یکباره اکسیژن سرد

کسی آیا با من گفت
مرگ یک فوج کبوتر را
کوچ یکباره صد باور را
خواهم دید

کسی آیا پرسید
رویش تند هوس را
چیدن میوه نارس را
می فهمم

کسی آیا دانست
در سبد کوچک رویا هایم
حس بی پرده چند نقاشی
جای یک قاصدک بی خبر از تنهایی
پیداست

کسی آیا فهمید
خبر از سردی احساس زمستان
بوسه گم شده بر نرده زندان
دارم

من چند ساله بودم که به دنیا آمدم

و چند ساله خواهم بود وقتی خواهم رفت

کسی آیا می پرسد
کسی آیا می داند
کسی آیا می فهمد
دیدگاه ها (۲۳۳)

زندگی کردن برایش سخت بودراز مشکل نزد او در بخت بودکامیابی نی...

مگر می شود به خورشید خیره نشد آینه در دلم فریاد میزند سیاهی ...

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست...و دلم بس تنگ است...باز هم...

Happy Birthday to my dearest Grace!❤ She would have b...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط