از خوانندگی تا مافیا

از خوانندگی تا مافیا
پارت¹⁴
ات+ای وای خدایا تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک-اگه دقت داشته باشی اول من اینجا بودم
+خب الان چرا لختی نمیخوای لباساتو بپوشی(برگشت)
-مورد نداره دیگه الان برابریم
+کوک منظورت چیه؟(همونطور برگشته)
-خب هم من بدن تورو دیدم هم تو برای منو برابر شدیم دیگ
+وای نگو ک هنوز لباس تنم نیس(برگشت سمت کوک دست زد ب بدنش دید به جز لباس زیر هیچی نداره)اخ ببند اون چشای هرزتو پسره بی ادب
-ها اول تو ببند تا لباسامو عوض کنم
+(رف جلو دستاشو گذاشت روی چشای کوک)هیش نگاه نکن تا لباسامو بپوشم
-من دیگه کامل دیدم چیو میخوای مخفی کنی
+ابرو نداریا بسه دیگه چشاتو ببند اگ تموم شد(همچنان دستاش روی چشای کوکه)
ویو کوک
آخرین باری ک یه دختربا این اندازه بهم نزدیک بودو یادم نمیاد،قدش نمیرسید ب چشمام مجبور شده بود روی پنجه پاهاش وایسه ای کیوت شکم تختش لامصب منو بیشتر تحریک میکرد ولی چکنم باید مقاومت کنم
-بسه دیگه(دستاشو از روی چشمام برداشتم)عه تو ک جز سو*ین ک‌چیزی نداری خانوم خشگله
،+مگ خودت ناموص نداری نگاه نکن بیینم عه(لباساشو پوشید و سریع رف ییرون)
ولی شوگا لیاقت اینو نداره یه کم هلش دادم ک حداقل بتونم لباسامو بپوشم ک افتاد رو تخت دستشو گرفتم ک یه دفعه خودمم مث خیمه روش افتادم.....
²⁵like
⁹⁰comment
دیدگاه ها (۱۴۱)

از خوانندگی تا مافیاپارت¹⁵ات+هههه حالا بسه دیگه نمیخوای بلند...

#توجهخب با توجه به خماری شما و اعصاب مناینکه واقعن حمایتاتون...

ادامه پارت¹³دیگه رفتن من موندم یه شوگای تنها و یه خونه تاریک...

از خوانندگی تا مافیاپارت¹³ویو تهته+دارید چیکار میکنی درو باز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط