امروز یه چیزی داشتم میخوندم که اتفاقی به یه فعل آلمانی رس

امروز یه چیزی داشتم میخوندم که اتفاقی به یه فعل آلمانی رسیدم و معنیش رو نگاه کردم:
Abgehen:
دست کشیدن از چیزی، کنده شدن، ترک کردن، راه افتادن، دورشدن، سپری شدن عمر.
ترتیب معانیش تو لغت نامه خودش یه داستان شده ؛ یه داستان کوتاه اما طولانی . . . :)
دیدگاه ها (۱۷)

انسان ها شبیه هم عمر نمیکنند ، یکی زندگی میکند ، یکی تحمل ..

یجایی خوندم نوشته بود که:وقتی به تنهایی عادت کنی دیگه هیچ رف...

این که میگن : زن حجاب داشته باشه که مرد به گناه نیفته ، مثل ...

یه همچین فوبیایی به هممون اضافه شد:))

چند پارتی تهیونگ*پارت 3

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۷غرغر کنان گفتم:دیگه نصف راه رو رفتیم میخوای بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط