دلم را زیرزیرکی نگاه میکنم دارد با خودش حرف می زند

دلم را زیرزیرکی نگاه میکنم .... دارد با خودش حرف می زند .... دارد زیر پلکهایش آرام آرام، بی آنکه من بفهمم گریه می کند .... کمی هم رنگش پریده است ..... می ترسم!
من از این بی قراری هایش
از این سوختن هایش
از این نگرانی هایش
میترسم..
کاش دلم کمی با عقلم دردودل کند
ولی ابشان باهم به یک جوب نمی رود
بعد از کمی گفتگو باهم درگیر میشوند و
تقاصش را چشمانم باید پس دهند
من از این دل دل زدن هایش می ترسم!
خدایا به حال دلم خدایی کن
دیدگاه ها (۶)

...تو به سهراب بگو : .من اگر در تپشِ باغ ، خدا را دیدم .به ...

..نگاه می کنمهمه جا اخم است، همه جا بغض است، همه جا انسانهای...

..ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺸﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ... ﺑﻪ ﺷﺐﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﯾﻢﺷﺐﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ...

پشت سر هر معشوق، خدا ايستاده است پشت سر هر آنچه كه دوستش می ...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط