همسراجباری

#همسر_اجباری #۲۴۷
مشغول پوشیدن کفشام بودم سرموکه برداشتم.
چند بار چشاموبازوبسته کردم که ببینم درست دارم میبینم
لبخند رولبام نقش بست یه لبخند عمیق از ته دل.
آناواقعافرشته بود.واقعا از خدا چی میخواستم داشته باشم جز وجود آنا
آنایه چادرسرش کرده بودصورتشوقشنگ بامقنعه وچادر کش دارش قاب کرده بود.الهی حتی یه تارموشم بیرون
نیست همیشه دوست داشتم اگه یه روزی زن میگیرم چادر سرش کنه اما زیبا هیچ وقت باهاش کنار نمیومدکه هیچ
مسخره ام میکردو میگفت املم نکن آریا...
رفتم جلو وبوسه ای به پیشونیش زدم.
میدونم فهمیده چرا چون قبال درموردش گفته بودم اما نه اونطور که منظورم این باشه که آنا بپوشه...
طاقت نیاوردمو بغلش کردم و چلوندمش .
-اه...آرییییی.
-آری به فدات تقصیر خودته که با قلب من بازی میکنی.عشقم.
با تعجب داشت نگاهم میکرد دیگه نخواستم بیشتر از این متعجب بمونه دستشو گرفتم و کشیدمش سمت در و
رفتیم.
شماره امیرو گرفتمو همه ی جریان هامونو واسش گفتم حتی فیلمی که فرستاده بود و واسش فرستادم گفت دنبال
یه سرنخ محکم تر میگرده.که گیرش بندازه. دیگه نه هامون ....نه زیبا ...نه هیچ چیزی اندازه آنا واسم مهم نبود من
سختی زیاد کشیدم آنا هم همین طور.
یه جورایی به آنا حق میدم آنا جز من هیچ کسو نداشت و منم بی خبر ازش رفتم وحرفای اون کسی که به شین تلفن
کردو باورکردم.آنا زنم بود اون موقع اندازه کافی بهش ابراز عالقه کردم که اونم عاشقم بشه.و بعدش اگه من بودم
واقعا همین فکرو میکردم که آنا مطمئنم االن میکنه.واقعا خیلی سخته که خانوادت تنهات بزارن و هیچ کس و
نداشته باشی جز یه شوهری که ازاول ابرازتنفرکرده بوده و بعدازکلی ادعای عاشقی بره و پشت سرشو نگاه
نکنه.همون قدری که من سختی کشیدم آنا ده برابرش سختی کشیده چون آنی من با کلی احساس.... نمیدونم چرا
ولی من دیگه هیچ دل خوری از آنا نداشتم با اون همه سختی که من واسه پیدا کردنش کشیدم فکر میکردم اگه
پیداش کنم. اول این کارشو تالفی کنم.
اما االن حتی به دلمم نمیاد با اخم نگاهش کنم. نمیدونم این حس چی بود اما حس دوست داشتنی بود. من واقعا
اعتراف میکنم که دیوونه وار آنا رو دوست دارم.
دیدگاه ها (۲)

#همسر_اجباری #۲۴۸این ناز کردناشم باتمام وجود خریدارم هیچ وقت...

#همسر_اجباری #۲۴۹ای دردت به سر همسرت عشقم. آریا فدای همسرم گ...

#همسر_اجباری #۲۴۶واسه اینکه کم نیارم با بدبختی قورتش دادم از...

#همسر_اجباری #۲۴۵اصال حق نداری.... ببینم این بچه ها کین من ن...

yek tarafe part : 3

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁴حرفی برای گفتن نداشتم... فقط سکوت کردم. ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط