(bad mafia)
(bad mafia)
صدای آلارم گوشی
+اه حتما باید آفتاب بخوره تو صورت من(خمیازه)
سلام من ات هستم یه دختره ۱۸ ساله که مدرسش تازه تموم شده با دوستم هلنا زندگی میکنم وقتی ۱۴ سالم بود با پدر مادرم و داداشم تصادف کردیم و پدر مادرم داخل آنبولانس تموم کردن داداشم بعد از یک هفته فوت کرد
=باز این خوابه خدااااااااا ساعت هفته هفتو نیم باید کافه باشیم
سلام من هلنا هستم و با یه هویج زندگی میکنم(هویج همون اته) که پدصگ خیلی رو مخه منه من وقتی ۳ سالم بود پدرم رو کشتن و مادرم مجبور شد بخاطر بدهی های پدرم هر شب زیر یک نفر باشه و بخاطر افسردگی شدید خودکشی کرد
و من از سه سالگی تا ۱۵ سالگی با داییم زندگی میکردم تا با این هویج آشنا شدم
+سلام(خواب آلود)
=مرگ هویج من مگه به تو نمیگم گوشیتو ساعت ۶ نیم بزار هویج
+هی چیکار کنم الان میرم لباسمو میپوشم خیار بی فانوس
=هویج برو دوش بگیر بیا صبحانه هویج(هویج زیاد شد)
+اوکی
از زبان ات
رفتم حمام یه دوش ۵ دقیق ای گرفتم اومدم بیرون
موهامو خشک کردم حالت دادم
لباس کارمو پوشیدم یه خط چش کشیدمو یه تینت کم رنگ زدم رفتم بیرون که با اون خیار رو به رو شدم تو این فکر بودم کی میاد اینو میگیره
+خیار صبحونه نمیخورم بیا بریم
=او چه عجب خانوم سیره
+کوفت مرز خیار بی فانوس
=ایش هویج کوتوله
از زبان ات
رفتیم سر کار که خانوم کانگ دو ساعت سرمون غر زد با اینکه کافه ساعت ۸ نیم باز میشد این کانگ بی فانوس داشتم آهنگ گوش میدادم همه از کافه رفتن بیرون منو هلنا سرمونو بالا آوردیم باورمون نمیشدم بزرگ ترین مافیای جهان که همه پلیسا زیر دستشون بودن که حتی رییس جمهور نمیتونست بهشون یه کلمه بگه اومده بودن اینجا
+س.سلام خ.خو.خوش اومدین
_هی گرل یه قهوه تلخ به هم بده
ا
+چ.چشم
صدای آلارم گوشی
+اه حتما باید آفتاب بخوره تو صورت من(خمیازه)
سلام من ات هستم یه دختره ۱۸ ساله که مدرسش تازه تموم شده با دوستم هلنا زندگی میکنم وقتی ۱۴ سالم بود با پدر مادرم و داداشم تصادف کردیم و پدر مادرم داخل آنبولانس تموم کردن داداشم بعد از یک هفته فوت کرد
=باز این خوابه خدااااااااا ساعت هفته هفتو نیم باید کافه باشیم
سلام من هلنا هستم و با یه هویج زندگی میکنم(هویج همون اته) که پدصگ خیلی رو مخه منه من وقتی ۳ سالم بود پدرم رو کشتن و مادرم مجبور شد بخاطر بدهی های پدرم هر شب زیر یک نفر باشه و بخاطر افسردگی شدید خودکشی کرد
و من از سه سالگی تا ۱۵ سالگی با داییم زندگی میکردم تا با این هویج آشنا شدم
+سلام(خواب آلود)
=مرگ هویج من مگه به تو نمیگم گوشیتو ساعت ۶ نیم بزار هویج
+هی چیکار کنم الان میرم لباسمو میپوشم خیار بی فانوس
=هویج برو دوش بگیر بیا صبحانه هویج(هویج زیاد شد)
+اوکی
از زبان ات
رفتم حمام یه دوش ۵ دقیق ای گرفتم اومدم بیرون
موهامو خشک کردم حالت دادم
لباس کارمو پوشیدم یه خط چش کشیدمو یه تینت کم رنگ زدم رفتم بیرون که با اون خیار رو به رو شدم تو این فکر بودم کی میاد اینو میگیره
+خیار صبحونه نمیخورم بیا بریم
=او چه عجب خانوم سیره
+کوفت مرز خیار بی فانوس
=ایش هویج کوتوله
از زبان ات
رفتیم سر کار که خانوم کانگ دو ساعت سرمون غر زد با اینکه کافه ساعت ۸ نیم باز میشد این کانگ بی فانوس داشتم آهنگ گوش میدادم همه از کافه رفتن بیرون منو هلنا سرمونو بالا آوردیم باورمون نمیشدم بزرگ ترین مافیای جهان که همه پلیسا زیر دستشون بودن که حتی رییس جمهور نمیتونست بهشون یه کلمه بگه اومده بودن اینجا
+س.سلام خ.خو.خوش اومدین
_هی گرل یه قهوه تلخ به هم بده
ا
+چ.چشم
۲.۳k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.