پارت ۷

پارت ۷
آریانا :
امشب شب مهمی بود تمام مافیا دور هم جمع می شدن و مهمون حکار بودن منم ی لباس پف داری مشکی پوشیدم و موهامو آرایشگر درست کرد امشب باید رسمی و شیک می بودم سوار لیموزین مشکی رنگم شدم و ۸ تا ماشین اسکورتم می کردن نادیا و بلا هم سوار لامبرگینی آبی نفتیم شدن بهشون سپردم که لباس مناسبی بپوشن بلاخره رسیدیم وارد عمارت که شدم همه چششون روی من بود ۲ تا بادیگارد با خودم برده بودم و همه با تعجب منو نگاه می کردن موقع بست قرار داد بود که بین منو حکار بود همه دور میز جمع شده بودن و فقط منو حکار نشسته بودیم قرار بود ۳۰۰ گیلو گرم کوکاءیین اصل بفرستیم دبی یعنی میلیار ها میلیار پول بود می خواستیم قرار داد رو ببندیم که ۳ تا پسر وارد شدن و وقتی نگاهشون کردم وای نه این که پسر عمو منه اونم منو با شک نگاه کرد و گفت می خواد توی فروش سهیم شه ....
آرسام :
من واقعا درست میبینم یعنی خواب نیستم این عشق زندگی من آریاناست اول با کلی تعجب دیدمش امشب نمی زارم از دستم در بره به حکار گفتم که می خوام توی قرارداد سهیم بشم و اونم قبول کرد موقع امضا بود من درست می بینم ......
(عکس لباس و آرایششو داخل استوری میزارم )
تو خماری بمونید 😂