شوهر دو روزه. پارت۷۱

وومین چاقوش رو بالا آورد و گارد گرفت...

پسره ی لعنتی! دلم میخواد خفه ش کنم!!

مین هیوک نگاهی به دور و برش کرد...فلوریا خیلی ضعیف به نظر میرسه ولی حرفه ایه! یه جاسوس حرفه ای. ولی انگار مین هیوک فکر میکرد اون ممکنه جلوی دستو پاش باشه چون....

با یه حرکت تفنگش رو به سمت فلوریا گرفت و شلیک کرد توی قلب فلوریا!!

فلوریا پخش زمین شد و ترس لرزید...

_ا...ارباب! چــ... چرا.... ار... اربا... ارباب!

مین هیوک سه تا تیر دیگه هم شلیک کرد به فلوریا....یکی به مغزش...یکی به شون سمت راستش!

فلوریا...فلوریا رو به همین راحتی کشت!

مین هیوک برگشت و با بی رحمی لبخند شیطانی زد!

داد زدم: تو یه قاتل بی رحمی!!!

خندید: توی دستو پا بود!

بعد یهو بهم حمله ور شد!!!

سریع چرخیدم و جاخالی دادم... چکار کنم؟ تفنگم که....تفنگ...من یه تفنک برداشتم با یه چاقو! اه اون چاقو توی جیبمه!!

سریع چاقو رو دراوردم و گارد گرفتم

مین هیوک نیشخند زد: آخی! اینجوری بیشتر بهم خوش میگذره!

تفنگش رو به سمتم گرفت!
به سمت وومین رفتم و از پشت گرفتمش و به حالت تحدید چاقوم رو به سمت قلبش گرفتم!

داد زدم: اگه شلیک کنی، میکشمش!

دوباره با اون صدای نکره ش خندید: بکشش اون که برام مهم نیست!

وومین از ترس چشماش گرد شد...چاقوش از دستش افتاد...التماس کرد: لـ...لطفا منو نکش! من....منو میشناسی اصن!؟؟؟ من پسر خاله ا. ت هستم! اگه منو بکشی ا. ت ناراحت میشه!!!

خواستم چیزی بگم که مین هیوک زودتر پوزخند زد: ا. ت زندس که بخواد ناراحت بشه!؟

چشمام گرد شد! چی داره میگه؟؟؟ ا. ت...ا. ت مگه میشه اصن....ا. ت زنده س! اره زنده س من میدونم! من میدونم اون زندس...خودش بهم گفت هیچوقت تنهام نمیزاره! اره منکه میدونم زندس! میــ...ـدو... نم

بغضم رو با تلخی قورت دادم...

تهیونگ: فراموش کردی که چه به سر ا. ت اوردی اونم به عنوان پسر خالش!؟ به نظرت از مرگ تو ناراحت میشه!؟؟

وومین سرشو انداخت پایین...

هلش دادم سمت زمین، کشتن اون هیچ فایده ای برام نداره! بعدشم من تا ب حال ادم نکشتم و نمیکشم...

ولی...درباره مین هیوم فرق داره! زنده به گورش میکنم!!!
دیدگاه ها (۴)

ادیت جدیدم نظرتون چیه؟ ♡♡✓پایینش اسم شخصیت ها و لقب شخصیشون ...

فیک گمشده ی شرق

فالو نشه؟؟ 🥹❤

چ خبر شدههه😂👋🏻❤

شوهر دو روزه. پارت۷۴

شوهر دو روزه پارت۶۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط