سلووووووووووووم خوب ساعت پارت رو میزارم و ساعت پار
سلووووووووووووم خوب ساعت ۴ پارت ۲۰ رو میزارم و ساعت ۷ پارت ۲۱ نظررررررر یادت نرههههه
☆ستارگان عاشق☆
پارت⑲
سویونگ
کای ۱۰ بار با موبایل جیون به خودش زنگ زد،چانیول و جیون با تعجب نگاش میکردن.جیون:کای مشکلی پیش اومده؟کای:آه منم باید امتیاز بدم.۱۰ به چانیول و ..و..)واااایییی خدایا اخه چرا همچین شد نه من نباید بنده این گوش دراز بشم.با التماس به کای نگاه کردم.کای:0به سویونگ،چانیول پرید بغل کای و بوس بارونش کرد.چانیول از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید.لبامو گاز گرفتم.این خواسته خودم بود که بهم ۱ امتیازم نده.در اتاق رقصو باز کردم.اگه به ته یون بگم آبروم میره.بهتره بخوابم.داشتم میرفتم که گوش دراز صدام کرد:بررردهههه.وااای خدا حاضرم زبونم بره زیر تریلی قدم بره زیر درخت ولی ولی برده این گوش دراز نباشم.اومد جلوم وایستاد&من گفتم با من درنیوفت کوچولو.تو بهترین رقاصی هاهاهاها.نکنه جریان تلفنو به کای گفتی.من اونقدم احمق نیستم.نوچ نوچ نوچ کل زندگیتو خراب کردی.شرطمون این بود هرکاری که من خواستمو باید انجام بدی.خوب بزار شروع کنیم._هی گوش دراز،زیادی حرف نمیزنی؟صدای کای از پشت سرم اومد:من و جیون شاهد شرطتون هستیم.لطفا سرپیچی نکن وگرنه میشی جر زن.&هی هی گستاخ من اربابتم.بگو ارباب فهمیدی ارباااب.جیون:اوپا اذیتش نکن گناه داره.کای:تو دخالت نکن میخواست شرط نبنده.چانیول با لبخند مسخره ای نگام میکرد.از کنارش رد شدم.کاش همه چی به عقب برمیگشت.&بردهههه.سرجام وایستادم._فردا و پس فردا تعطیلیم.دوشنبه برام قهوه بیار با شکلات خوشمزه باشه ها.به رام ادامه دادم.
◇هیومین◇
دیگه از اون جهنم مرخص شدم،دیگه بعد اون روز سهونو ندیدم.هرموقع خواست بیاد ملاقاتم بهونه دراوردم.مامانم خیلی ناراحت بود.چندباری پیشم گریه کرد،اما من فقط سکوت کردم.باید خیلی زود با سهون بهم میزدم.دخترای تی آرا اومده بودن تا ببرنم به مدرسه.خبرنگارا غوغا کرده بودن.جیون سعی داشت اونا رو دور کنه.سویون در ماشینو برام باز کرد.رفتم توش.بورام کنارم نشست.خود سویون رفت جلو.ایون جونگ نشست پشت فرمون.جیون هم اومد کنار بورام.ایون جونگ سریع گاز داد.سرمو گذاشتم رو شیشه ماشین.هیچکی حرف نمیزد.جلوی مدرسه ماشینو نگه داشت.از ماشین پیاده شدم._کیوری کجاس؟ ایون:اون تو کلاسه بیا سریع بریم سر کلاس تا دیر نشده._من خستم.بورام:۳روز تو بیمارستان بودی بیا بریم._باشه.درکلاسو باز کردم.همه بچه ها تو کلاس پخش و پلا بودن.سهون بادیدنم لبخند زد و دست تکون داد.لبخند مصنوعی زدم.مطمئنم متوجه تغیبرم شده و هزارتا سوال تو ذهنشه.کنارش نشستم.&سلام خانومی_سلام&حالت خوب شده برات سخت بوده مگه.._سرم درد میکنه.در کلاس باز شد.سویونگ با یه جعبه شکلات و قهوه اومد تو.معلوم بود پکره.رفت سمت میز چانیول و اونا رو گذاشت رو میز.چانیول با غرور قهوه رو برداشت.سویونگ رفت سمت سانی.سنگینی نگاه یکی اذیتم میکرد به سمت چپم نگاه کردم.کریس داشت بهم نگاه میکرد.نگاهامون بهم قفل شده بود.نمیدونم چرا حس میکردم یه غمی داشت.رفتارش عجیب بود.بعد اونکه عشقشو اعتراف کرد،دست از سرم برداشت.سرمو انداختم پایین.سهون داشت روبرگه یه چیزی میکشید.به برگه نگاه کردم.داشت صورتمو میکشید.قلبم درد گرفت.از جام بلند شدم.رفتم سمت میز لوهان و بورام._لوهان میشه کنار سهون بشینی ممنون میشم.&حالت چطوره هیومین؟_ممنون که اومدی ملاقاتم خوب خوب شدم.ازجاش بلند شد و رفت کنار سهون.رو صندلی نشستم.بورام:چه دستکش قشنگی.به دست چپم نگاه کردم.بورام:جفت نداره اخه دست راستت دستکش نداره_ترجیح دادم...&آه به خاطر اون زخم.فهمیدم.معلم اومد کلاس/////
این ۵ روز همش یکنواخت میگذشت.سهون زیاد دور و برم نپلکید.دیگه وقتش بود باهاش بهم بزنم.گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم.بعد چند ثانیه سریع گوشیو برداشت.&الو_سلام سهون&سلام عزیزم_سهون بیا فردا بریم بیرون،راستش دلم گرفته.&باشه عشقم عالیههه فردا ساعت ۱۰ صبح بیا جلو در خوابگاه._زود نیس؟&نه تازه خیلی هم دیره_باشه میبینمت.گوشیو قطع کردم.////
◁ته یون▷
جلو در سالن اصلی وایستاده بودم.اه این سوهو کجاااس؟؟پریدم جلو در که یهو خوردم به بکهیون.خودمو سریع کشیدم کنار:شرمنده م آقای بیون.&ببخشید.چانیول که پشت سر بکهیون بود پوزخند زد.آخرین نفر سوهو بود.با دیدن من جا خورد.دندونامو بهم فشردم.&چیزی شده؟_کتابام&هنوز مطالعه نکردم._بدون اجازم کتابامو گرفتی،من راضی نیسم.برش گردون.&اون کتابا تو کره نیستن._میدونم از نیویورک خریدم.انگلیسیت خوبه؟&هوم،دارم لذت میبرم._من دلیل کار اونشبتو نمیفهمم ولی کتابارو بهم برگردون.&مطالعه میکنم بعد میدم_الان میدی&نمیدم_همین الان میدی&نهههه.گوششو گرفتم.&آآآآآآآآآی_همین الان فهمیدی&ولم کن_کتابارو برگردون.#چه خبره؟؟؟ سریع گوششو ول کردم.منیجرمون بود#دارین چیکار میکنین؟؟_منو ببخشین
☆ستارگان عاشق☆
پارت⑲
سویونگ
کای ۱۰ بار با موبایل جیون به خودش زنگ زد،چانیول و جیون با تعجب نگاش میکردن.جیون:کای مشکلی پیش اومده؟کای:آه منم باید امتیاز بدم.۱۰ به چانیول و ..و..)واااایییی خدایا اخه چرا همچین شد نه من نباید بنده این گوش دراز بشم.با التماس به کای نگاه کردم.کای:0به سویونگ،چانیول پرید بغل کای و بوس بارونش کرد.چانیول از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید.لبامو گاز گرفتم.این خواسته خودم بود که بهم ۱ امتیازم نده.در اتاق رقصو باز کردم.اگه به ته یون بگم آبروم میره.بهتره بخوابم.داشتم میرفتم که گوش دراز صدام کرد:بررردهههه.وااای خدا حاضرم زبونم بره زیر تریلی قدم بره زیر درخت ولی ولی برده این گوش دراز نباشم.اومد جلوم وایستاد&من گفتم با من درنیوفت کوچولو.تو بهترین رقاصی هاهاهاها.نکنه جریان تلفنو به کای گفتی.من اونقدم احمق نیستم.نوچ نوچ نوچ کل زندگیتو خراب کردی.شرطمون این بود هرکاری که من خواستمو باید انجام بدی.خوب بزار شروع کنیم._هی گوش دراز،زیادی حرف نمیزنی؟صدای کای از پشت سرم اومد:من و جیون شاهد شرطتون هستیم.لطفا سرپیچی نکن وگرنه میشی جر زن.&هی هی گستاخ من اربابتم.بگو ارباب فهمیدی ارباااب.جیون:اوپا اذیتش نکن گناه داره.کای:تو دخالت نکن میخواست شرط نبنده.چانیول با لبخند مسخره ای نگام میکرد.از کنارش رد شدم.کاش همه چی به عقب برمیگشت.&بردهههه.سرجام وایستادم._فردا و پس فردا تعطیلیم.دوشنبه برام قهوه بیار با شکلات خوشمزه باشه ها.به رام ادامه دادم.
◇هیومین◇
دیگه از اون جهنم مرخص شدم،دیگه بعد اون روز سهونو ندیدم.هرموقع خواست بیاد ملاقاتم بهونه دراوردم.مامانم خیلی ناراحت بود.چندباری پیشم گریه کرد،اما من فقط سکوت کردم.باید خیلی زود با سهون بهم میزدم.دخترای تی آرا اومده بودن تا ببرنم به مدرسه.خبرنگارا غوغا کرده بودن.جیون سعی داشت اونا رو دور کنه.سویون در ماشینو برام باز کرد.رفتم توش.بورام کنارم نشست.خود سویون رفت جلو.ایون جونگ نشست پشت فرمون.جیون هم اومد کنار بورام.ایون جونگ سریع گاز داد.سرمو گذاشتم رو شیشه ماشین.هیچکی حرف نمیزد.جلوی مدرسه ماشینو نگه داشت.از ماشین پیاده شدم._کیوری کجاس؟ ایون:اون تو کلاسه بیا سریع بریم سر کلاس تا دیر نشده._من خستم.بورام:۳روز تو بیمارستان بودی بیا بریم._باشه.درکلاسو باز کردم.همه بچه ها تو کلاس پخش و پلا بودن.سهون بادیدنم لبخند زد و دست تکون داد.لبخند مصنوعی زدم.مطمئنم متوجه تغیبرم شده و هزارتا سوال تو ذهنشه.کنارش نشستم.&سلام خانومی_سلام&حالت خوب شده برات سخت بوده مگه.._سرم درد میکنه.در کلاس باز شد.سویونگ با یه جعبه شکلات و قهوه اومد تو.معلوم بود پکره.رفت سمت میز چانیول و اونا رو گذاشت رو میز.چانیول با غرور قهوه رو برداشت.سویونگ رفت سمت سانی.سنگینی نگاه یکی اذیتم میکرد به سمت چپم نگاه کردم.کریس داشت بهم نگاه میکرد.نگاهامون بهم قفل شده بود.نمیدونم چرا حس میکردم یه غمی داشت.رفتارش عجیب بود.بعد اونکه عشقشو اعتراف کرد،دست از سرم برداشت.سرمو انداختم پایین.سهون داشت روبرگه یه چیزی میکشید.به برگه نگاه کردم.داشت صورتمو میکشید.قلبم درد گرفت.از جام بلند شدم.رفتم سمت میز لوهان و بورام._لوهان میشه کنار سهون بشینی ممنون میشم.&حالت چطوره هیومین؟_ممنون که اومدی ملاقاتم خوب خوب شدم.ازجاش بلند شد و رفت کنار سهون.رو صندلی نشستم.بورام:چه دستکش قشنگی.به دست چپم نگاه کردم.بورام:جفت نداره اخه دست راستت دستکش نداره_ترجیح دادم...&آه به خاطر اون زخم.فهمیدم.معلم اومد کلاس/////
این ۵ روز همش یکنواخت میگذشت.سهون زیاد دور و برم نپلکید.دیگه وقتش بود باهاش بهم بزنم.گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم.بعد چند ثانیه سریع گوشیو برداشت.&الو_سلام سهون&سلام عزیزم_سهون بیا فردا بریم بیرون،راستش دلم گرفته.&باشه عشقم عالیههه فردا ساعت ۱۰ صبح بیا جلو در خوابگاه._زود نیس؟&نه تازه خیلی هم دیره_باشه میبینمت.گوشیو قطع کردم.////
◁ته یون▷
جلو در سالن اصلی وایستاده بودم.اه این سوهو کجاااس؟؟پریدم جلو در که یهو خوردم به بکهیون.خودمو سریع کشیدم کنار:شرمنده م آقای بیون.&ببخشید.چانیول که پشت سر بکهیون بود پوزخند زد.آخرین نفر سوهو بود.با دیدن من جا خورد.دندونامو بهم فشردم.&چیزی شده؟_کتابام&هنوز مطالعه نکردم._بدون اجازم کتابامو گرفتی،من راضی نیسم.برش گردون.&اون کتابا تو کره نیستن._میدونم از نیویورک خریدم.انگلیسیت خوبه؟&هوم،دارم لذت میبرم._من دلیل کار اونشبتو نمیفهمم ولی کتابارو بهم برگردون.&مطالعه میکنم بعد میدم_الان میدی&نمیدم_همین الان میدی&نهههه.گوششو گرفتم.&آآآآآآآآآی_همین الان فهمیدی&ولم کن_کتابارو برگردون.#چه خبره؟؟؟ سریع گوششو ول کردم.منیجرمون بود#دارین چیکار میکنین؟؟_منو ببخشین
- ۲.۵k
- ۲۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط