خوناشامکوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت 44
حس کردم ا. ت تکون خورد دیدیم ا. ت داره بهوش میاد و داره اروم تکون میخوره
=بچها ا ت داره بهوش میاد(باصدای بلند)
_ا. تم خوبی
=ا. ت بچم خوبی
کوکی (با بغض سفت کوک رو بغل کرد)
_جانم عشقم
اوما
=جانم
م... من خیلی ترسیدم(بغضش ترکید و شروع به گریه کرد) میترسیدم پیدام نکنید هق من هیچ قدرتی نداشتم هق میترسیدم بلای سرم بیارن و هق نتونم کاری کنم میترسیدم دیگه نتونم ببینمتون 😭😭
_دیگه نترس ببین ما اینجایم 🥺😢
•"٪~*، ا. ت🥺
=(بغض لیا میترکه و بدو میره ا.ت رو بغل میکنه) تموم شد ببین الان هممون پیش همیم خب اروم باش 😭😭
باشه تو گریه نکن رایتی اون عوضیا چیشدن
_تو اصلا نگران اونا نباش اونا الان همشون مردن (پیشونی ا.ت رو بوسید) من الان میام
کجا
_میرم اشپز خونه چیزی برات بیارم بخوری این چند روز هیچی نخوردی
کوک در حقیقت رفت بیرون تا بغضش پیش ا.ت نشکنه و تو اشپز خونه که داشت غذا رو برای ا.ت گرم میکر همش به روزای ا.ت نبود و لحظه ای که ا.ت تو بغل.ش بیهوش شد یا وقتی ا.ت اون حرفا رو زد فک میکرد و گزاشت که اشکاش سرا زیر شن تو خمون لحظه جیمین و نامجون و جین اومدن پایین پیش کوک
٪ کوک خوبی
*چطوری پسر
_نمیدونم فک کنم زیاد خوب نباشم
، تو بشین من هواسم به غذا هست
_ممنون هیو.. وای (سرش گیج رفت و نزدیک بود که بیوفته)
٪،*کوک
_خوبم خوبم
٪ چیشدی یهو
_ورد بخاطر اینه که انرژی بدنم داره تموم میشه
*مگه ورد رو بر نداشت
_ن وقت نشد
، خب پس بزار خوناشام بزرگ رو صدا کنیم بیاد ورد رو برداره
_ن اگه صداش کنید ا. ت میفهمه یه مشکلی هست و نگران میشه یکم تحمل میکنم ا. ت که خوابید بعد پدر جان رو صدا میکنیم
٪ مطمئنی
_اره
، غذا امادس
*پس بریم پیش بقیه
_بریم
، ٪*خوبی
_اره پیش ا. ت سوتی ندید فقط
٪*، حله
رفتن بالا
_بفرماید اینم غذا
ممنونم ببینید قدرتم داره برمیگرده
_خوبه خداروشکر
*بهت گفتم که
،نامجون همه چیز دان
همه🤣
٪ اونو بخور بهترم میشی
=بخور تا سرد نشده
باشه باشه چشم بیا دارم میخورم
٪ تهیونگ جیهوپ هیونگ و یونگی هیونگ یه دقه بیاید
~•"اومدیم
~چیشده
٪ حقیقتا کوک(همه چی رو تعریف میکنه)
•پس هواستون به کوک باشه
"اوکی بریم تا شک نکردن
ویو ا. ت
هوبی و یونگی و جیمین برگشتن چند دقه که نشسته بودن لیا گفت بریم که ا. ت یکم استراحت کنه بلند شدن که یهو کوک ...
به مناسبت تولد یونگی
یه پارت دیگه یا امروز یا فردا به دلیل رسیدن شرط پارت قبل اپ میشه
دیدگاه ها (۷)

#خوناشام_کوچولو پارت 45که یهو دیدیم کوک افتاد او.. اون بیهوش...

وایب خوناشام کوچولو

یونگی پیشی کوشولو تولدت مبارک

#خوناشام_کوچولوپارت43ویو کوکبا سنگین شدن بدن ا. ت فهمیدم بیه...

قلب یخیپارت ۸ببینید چه ادمین خوبیم براتون توی یک روز دوتا پا...

سه پارتی هیسونگ p۲

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط