تک پارتی از کوک
تک پارتی از کوک
#درخاستی
تکپارتی جونگکوک: وقتی دوست پسرته ولی یه مافیاس
وتو خبر نداری وقتی میفهمی باهاش بحث
میکنی و باهات خشن رفتار میکنه
(سلام اسم من لی ا/ت و۲۰سالمه یه دوست پسر دارم به اسم جئون جونگکوک
ولی اون کسی که من فکر میکردم نبود)
(سلام من جئون جونگکوکم ۲۷ سالمه یه دوست دختر دارم اما نمیدونه من یه مافیام
و نمیخامم بفهمه)
ویو ا/ت
صبح با صدای بلند گوشیم از خاب بیدار شدم و چشمام هنوز گرم بود گوشیمو از میز کوچیک کناریم برداشتمو جواب دادم
(علامت ا/ت+علامت کوک×)
+الو(خاب الود)
×ا/ت هنوز خابی؟
+میدونی ساعت چنده (عصبی و خاب الود)
×اره ساعت ۱۲ ظهره (خنده)
+چی (شوک)
×اره چاگی تا الان خاب بودی
+اها خب خوبه که بیدارم کردی فقط کار داشتی زنگ زدی این سرو صداها چیه
+اا این صداها بیرونم دارم میام سراغ تو(خنده)
×چیییی(تعجب و شک)
+اره دارم میام بریم باهم ناهار بخوریم نیم ساعت دیگه اونجام دوست دارم(تلفنو قط میکنه)
ویو ا/ت
نه نه نه
نیم ساعت خیلی کمه سری از جام بلند شدم وقت نداشتم برم دوش بگیرم بس سری لباسامو عوض کردم موهامو شونه کشیدمو
سری خالت دادم یه ارایش خیلی ساده کردمو رفتم جلوی اینه قدیم ایستادمو خودمو دیدم با اینکه هول هولکی بود ولی خوشگل شده بودم جنتا پیس از عطرم
زدم رفتم پایین تا یه قهوه بخورم که یه دفعه صدای زنگ در اومد پوفی کشیدمو رفتم سمت در و بازش کردم و چهره جذاب کوک تو چار چوب در نمایان شد
ویو کوک
بعد از حرف زدنم با ا/ت
به چراق قرمز بر خوردم و ماشینو نگه داشتم که گوشیم زنگ میخوره
×الو
...مستر جئون چطوری اصلا دلم نمیخاد حرفو کش بدم پس امشب میایی اونجایی که بهت گفتم وگرنه بلا های بدی سر عشقت میاد (غه غه)
تا خاستم جوابشو بدم تلفنو روم قط کرد
اون چطور جرعت میکنه راجب ا/ت اینجوری حرف بزنه
یهو صدای بوغ ماشینای پشت سرم بلند شد سری گاز دادمو رفتم سمت خونه ا/ت
رسیدمو زنگ درو زدم که ا/ت درو باز کرد خیلی زیبا شده بود محوش شده بودم
در جواب لبخندش یه یه خنده دندون نما زدمو دستشو گرفتمو اوردم بیرونه خونه
×چاگی چقد جذاب شدی
×ممنون کوک توعم خیلی خوشتیپ شدی
گونشو بوس.یدمو راه افتادیم سمت ماشین
درو براش باز کردم نشست خودمم رفتم سمت فرمون
ویو ا/ت
تو ماشین زیاد باهم حرف نزدیم تا به رستوران رسیدیم رفتیم سر میز و عذارو سفارش دادیم که کوک گفت باید بره دسشویی بعد چند دقیقه یه پیامک براش اومد کنجکاو شده بودم که کیه پس گوشیشو در اوردم و پیامکو خوندم
(امشب ساعت هشت میایی به این ادرس وگرنه بلایه بدی سره عشقت میاد)
.....
#درخاستی
تکپارتی جونگکوک: وقتی دوست پسرته ولی یه مافیاس
وتو خبر نداری وقتی میفهمی باهاش بحث
میکنی و باهات خشن رفتار میکنه
(سلام اسم من لی ا/ت و۲۰سالمه یه دوست پسر دارم به اسم جئون جونگکوک
ولی اون کسی که من فکر میکردم نبود)
(سلام من جئون جونگکوکم ۲۷ سالمه یه دوست دختر دارم اما نمیدونه من یه مافیام
و نمیخامم بفهمه)
ویو ا/ت
صبح با صدای بلند گوشیم از خاب بیدار شدم و چشمام هنوز گرم بود گوشیمو از میز کوچیک کناریم برداشتمو جواب دادم
(علامت ا/ت+علامت کوک×)
+الو(خاب الود)
×ا/ت هنوز خابی؟
+میدونی ساعت چنده (عصبی و خاب الود)
×اره ساعت ۱۲ ظهره (خنده)
+چی (شوک)
×اره چاگی تا الان خاب بودی
+اها خب خوبه که بیدارم کردی فقط کار داشتی زنگ زدی این سرو صداها چیه
+اا این صداها بیرونم دارم میام سراغ تو(خنده)
×چیییی(تعجب و شک)
+اره دارم میام بریم باهم ناهار بخوریم نیم ساعت دیگه اونجام دوست دارم(تلفنو قط میکنه)
ویو ا/ت
نه نه نه
نیم ساعت خیلی کمه سری از جام بلند شدم وقت نداشتم برم دوش بگیرم بس سری لباسامو عوض کردم موهامو شونه کشیدمو
سری خالت دادم یه ارایش خیلی ساده کردمو رفتم جلوی اینه قدیم ایستادمو خودمو دیدم با اینکه هول هولکی بود ولی خوشگل شده بودم جنتا پیس از عطرم
زدم رفتم پایین تا یه قهوه بخورم که یه دفعه صدای زنگ در اومد پوفی کشیدمو رفتم سمت در و بازش کردم و چهره جذاب کوک تو چار چوب در نمایان شد
ویو کوک
بعد از حرف زدنم با ا/ت
به چراق قرمز بر خوردم و ماشینو نگه داشتم که گوشیم زنگ میخوره
×الو
...مستر جئون چطوری اصلا دلم نمیخاد حرفو کش بدم پس امشب میایی اونجایی که بهت گفتم وگرنه بلا های بدی سر عشقت میاد (غه غه)
تا خاستم جوابشو بدم تلفنو روم قط کرد
اون چطور جرعت میکنه راجب ا/ت اینجوری حرف بزنه
یهو صدای بوغ ماشینای پشت سرم بلند شد سری گاز دادمو رفتم سمت خونه ا/ت
رسیدمو زنگ درو زدم که ا/ت درو باز کرد خیلی زیبا شده بود محوش شده بودم
در جواب لبخندش یه یه خنده دندون نما زدمو دستشو گرفتمو اوردم بیرونه خونه
×چاگی چقد جذاب شدی
×ممنون کوک توعم خیلی خوشتیپ شدی
گونشو بوس.یدمو راه افتادیم سمت ماشین
درو براش باز کردم نشست خودمم رفتم سمت فرمون
ویو ا/ت
تو ماشین زیاد باهم حرف نزدیم تا به رستوران رسیدیم رفتیم سر میز و عذارو سفارش دادیم که کوک گفت باید بره دسشویی بعد چند دقیقه یه پیامک براش اومد کنجکاو شده بودم که کیه پس گوشیشو در اوردم و پیامکو خوندم
(امشب ساعت هشت میایی به این ادرس وگرنه بلایه بدی سره عشقت میاد)
.....
۳۹۸
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.