وقتی به تصمیمی که میگیرم عمل نمیکنم

وقتی به تصمیمی که می‌گیرم عمل نمی‌کنم
یعنی عملا هیچ تصمیمی نگرفتم
بعضی وقتا نتیجه‌ی یه تصمیم
یعنی خط کشیدن روی تموم آرزوها و فراموش کردن تمام خاطره‌ها
من عین هر شب
مصمم به رفتن می‌خوابم
و عین هر صبح
توی راه برگشتن به تواز خواب بیدار می‌شم
«بلا تکلیف» تنها اسمی هست
که روی من میشه گذاشت گاهی وقتا
بعضی مرزها رو نمی‌شه حدس زد
بعضی مرزها رو نمی‌شه رد کرد
آوارگی سخته توی مرز موندن و رفتن
دیدگاه ها (۶)

زندگی لحظه ای است برای جشن گرفتن. شاد باش، تفریح کن، از زندگ...

معرفت سگ از معرفت خیلی از آدما بیشتره

اگـہ تـنـہـامواســہ اینہ ڪہ میـخوامروزامو خـودم بـسـوزونمنـه...

کاش یه روز این فرهنگ جا بیوفته که به دخترامون به جای جمله «ا...

برو بخون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط