شب چهارم

شب چهارم
اورده اند که مردی از طریق ماهیگری گزران زندگی میکرد.ماهیگر هربار که به صید میرفت چهاربار تورش را به دریا می انداخت .یکبار که به دریا رفت بار اول که تور انداخت
که درون تورخری مرده بود باردوم کوزه که دورنش سنگ بود وبارسوم چند بطری شکته .وهربار گفت هر چه خدا مقدر کنند راضی هستم وبرای بار آخرتورانداخت واین بار خمره ای که در پوش آن محکم با پوست گاو پوشانده که مهره از پادشاهان گذشته برآن زده بودند .اینبار خوشحال شد.وسرپوش خمره را پاره کرد .که دیوی ازآن بیرون آمد .ودیو بلافاصله شروع به تعظیم کرد وطلب بخش که ای پادشاه منرا ببخش.ماهیگر گفت ای دیو چه میگوی من پادشاه نیستم .از زمان آن پادشاه هزار سال گذشته ....
دیو تا این حرف شنید .غرشی کر دوگفت: حالا که پادشاه نیستی توراخواهم کشت ..
ماهیگر :ای دیو من تورانجات دادم واین است پاسخ نیکی من؟...
دیو :توهزار سال دیر آمده ای وبه خاطر این کوتاهی باید بمیری ؛فقط مرگت را خود انتخاب کنی ....تواگر حکایت زندگی منرا بدانی حق به می دهی که کینه توز باشم
ماهیگرکه دید اگر حکایت زندگی دیو رابشنود مرگش به تاخیر میافتد.از دیوخواست حکایتش رابگوید
.دیوگفت به خاطر سرکش وناسپاسی یاغی گری پادشاه اورا درون خمره زندانی کرد...
مرد ماهیگر گفت چرا دروغ میگوی حکایت واقعیت.را بگو ..وتازه توبه این هیبت چگونه درون خمره جا شده ؟همه ی شما دیوان دروغگو وفریبکارید...ولی دیوحرفش راتکرار کرد وماهیگر منکر .درآخر دیو برای اثبات به خمره بازگشت ماهیگر.وبلافاصله در خمره رابست.گفت این است سزای ناسپاسی تو.حال بگو به دریا بیاندازم یادرون غار یا پای کوه؟؟؟
دیو شروع به التماس کرد که نجاتش داد آما ماهیگر به التماس دیو توجه ی نکرد...دیو گفت حال که منرا آزاد نمیکنی مرا در دریابی افکن ولی قبلش حکایت ملک یونان وحکیم رویان رابگو
مرد ماهیگر قبول کرد ..
در خطه ای به نام رویان.امیر رویان که ملک یونان نام داشت بیمار پیسی گرفت.وهیچ حکیمی نمیتوانست حاکم را درمان کند. .وحکیم رویان تنها حکیم حاذق مدتی بود به مکان نا معلوم رفته بود...
ملک یونان به جارچیان گفت که در کوی برزن بانگ برایند که حکیم کجاست...حکیم رویان وقتی شنید که ملک یونان درپی اوست؛به قصررفت جلو قصر ملک رسید ...
قصه به اینجا که رسید شهرباز به خواب رفته بود ...
واین گونه بود شب چهارم شهرزاد جان.سالم به در برد
دیدگاه ها (۲)

الکساندر پیرهوف کیست؟؟منم نمی دونم تا یک روز دیگه و یک شخصیت...

موارد استفاده دندان در ایران : در وا کن گره وا کن گوشکوب برا...

آمدی با تاب گیسو ،تا که بی تابم کنیزلف را یکسو زدی،تا غرق مه...

صدای پا نبود _ صدای تق تق _ شکستن تو بودغروب خسته بود _ که م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط