وقتی تو بلدم بودی

وقتی تو بلدم بودی
پارت دوم


پارت دوم


(علامت ها _کوک ات )

کوک چند لحظه ساکت موند. انگار دنبال کلمه‌هایی می‌گشت که بتونه باهاشون دیوار بین‌مون رو بشکنه. ولی من فقط نگاش می‌کردم، بی‌هیچ حرفی. چشم‌هام هنوز خیس بودن، ولی دیگه اشکی نمی‌ریخت. شاید چون دیگه اشکی نمونده بود.

کوک نفس عمیقی کشید. صداش آروم بود، ولی لرزش توی لحنش پیدا بود:

_«ات… من بهت خیانت نکردم. اون چیزی که دیدی… اون زن… اون فقط یه همکار قدیمیه. اومده بود کمکم کنه برای پروژه‌ای که قرار بود باهاش شروع کنیم. قسم می‌خورم، هیچ چیزی بینمون نبود. فقط یه سوءتفاهم بود…»

من سرمو پایین انداختم. دلم می‌خواست باورش کنم. دلم می‌خواست همه‌چی یه اشتباه باشه. ولی قلبم هنوز درد می‌کرد. هنوز اون تصویر لعنتی توی ذهنم بود.

کوک اومد جلوتر. زانو زد جلوم. دستمو گرفت. دستم سرد بود، بی‌جون. نگاهش کرد، بعد به صورتم خیره شد. چشم‌هاش پر از نگرانی بود.

_«تو حالت خوب نیست… ات، تو حتی غذا هم نخوردی. چرا خودتو این‌جوری کردی؟ من فقط می‌خواستم حرف بزنیم. نمی‌خواستم اذیتت کنم…»

لب‌هام لرزیدن. صدام به سختی دراومد:

«پس چرا منو زندانی کردی؟ چرا نذاشتی برم؟»

کوک سرشو پایین انداخت. انگار خودش هم نمی‌دونست. یا شاید می‌دونست، ولی از گفتنش می‌ترسید.

_ «چون می‌ترسیدم از دستت بدم… چون هنوزم دوستت دارم…»

سکوت افتاد. فقط صدای نفس‌هامون بود و صدای برفی که هنوز پشت پنجره می‌بارید.

من نمی‌دونستم باید باور کنم یا نه. ولی یه چیزو خوب می‌دونستم: این عشق، دیگه مثل قبل نبود



دوستان ممنوک میشم حمایت کنید و لایک و کامنت فراموش نشه ممنون 💖💖


# تهیونگ
# نامجون
#جونگ کوک
# جین
#جیهوپ
# جیمین
#شوگا
دیدگاه ها (۳)

هیترای سگ لطفا تا اخر نگاه کنید قهوه ای شید

کدوم انتخاب کنم

لطفا ازش حمایت کنید فیک نویس هست و فیکاش خیلی قشنگهhttps://w...

بچه ها اگه میخواین پارت بعدی وقتی تو بلدم بودی رو بزارم توی ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۴

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط