قدرت روحی اباعبدالله علیه السلام
قدرت روحی اباعبدالله علیه السلام
مخصوصاً خود اباعبدالله که به میدان آمد در چه وقتی آمد؟ فکر کنید، عصر روز عاشوراست، چون تا ظهرشد هنوز عدهای از اصحاب بودند که نماز هم خواندند. از صبح تا عصر تلاش کرده است، چه تلاشهایی! بدن هر یک از اصحابش را غالباً خودش آورده در خیمه شهدا گذاشته است. بدن یارانش را خودش آورده است، به بالین یارانش خودش آمده است، اهل بیتش را خودش تسلّی داده است. اینقدر تلاش کرده که خدا میداند! گذشته از آن داغهایی که دیده است. آخرین کسی که به میدان میآید خودش است. خیال کردند که دیگر در یک چنین شرایطی میتوانند با حسین مبارزه کنند. هر کسی که جلو آمد لحظهای مهلتش نداد که فریاد عمر سعد بلند شد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، به مبارزه چه کسی رفتهاید؟! «هذَا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ» این، پسر کشنده عرب است، پسر علی بن ابی طالب است «وَ اللهِ لَنَفْسُ ابیهِ بَینَ جَنْبَیهِ»به خدا روح پدرش علی در کالبد این است، به جنگ این نروید. این علامت شکست بود یا نه؟ سی هزار نفر از جنگ تن به تن کردن با یک مردِ تنهای غریبِ آن همه مصیبت دیده، آن همه زحمت کشیده و آن همه تلاش کرده تشنه گرسنه عقب نشینی میکنند.
نه تنها در مقابل شمشیر ابا عبدالله شکست خوردند، در مقابل منطقش هم شکست خوردند. ابا عبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء کرد.
واقعاً خود آن خطابه ها عجیب است. کسانی که اهل سخن هستند میدانند ممکن نیست در حال عادی انسان بتواند سخنی بگوید که تا حد اعلی اوج بگیرد. باید روح بشر به اهتزاز بیاید. مخصوصاً اگر سخن از نوع مرثیه باشد باید دل آدم خیلی سوخته باشد تا یک مرثیه خوب بگوید. اگر بخواهد غزل بگوید باید سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگوید. اگر بخواهد حماسه بگوید، باید سخت احساسات حماسی داشته باشد تا یک سخن حماسه بگوید.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص102
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
مخصوصاً خود اباعبدالله که به میدان آمد در چه وقتی آمد؟ فکر کنید، عصر روز عاشوراست، چون تا ظهرشد هنوز عدهای از اصحاب بودند که نماز هم خواندند. از صبح تا عصر تلاش کرده است، چه تلاشهایی! بدن هر یک از اصحابش را غالباً خودش آورده در خیمه شهدا گذاشته است. بدن یارانش را خودش آورده است، به بالین یارانش خودش آمده است، اهل بیتش را خودش تسلّی داده است. اینقدر تلاش کرده که خدا میداند! گذشته از آن داغهایی که دیده است. آخرین کسی که به میدان میآید خودش است. خیال کردند که دیگر در یک چنین شرایطی میتوانند با حسین مبارزه کنند. هر کسی که جلو آمد لحظهای مهلتش نداد که فریاد عمر سعد بلند شد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، به مبارزه چه کسی رفتهاید؟! «هذَا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ» این، پسر کشنده عرب است، پسر علی بن ابی طالب است «وَ اللهِ لَنَفْسُ ابیهِ بَینَ جَنْبَیهِ»به خدا روح پدرش علی در کالبد این است، به جنگ این نروید. این علامت شکست بود یا نه؟ سی هزار نفر از جنگ تن به تن کردن با یک مردِ تنهای غریبِ آن همه مصیبت دیده، آن همه زحمت کشیده و آن همه تلاش کرده تشنه گرسنه عقب نشینی میکنند.
نه تنها در مقابل شمشیر ابا عبدالله شکست خوردند، در مقابل منطقش هم شکست خوردند. ابا عبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء کرد.
واقعاً خود آن خطابه ها عجیب است. کسانی که اهل سخن هستند میدانند ممکن نیست در حال عادی انسان بتواند سخنی بگوید که تا حد اعلی اوج بگیرد. باید روح بشر به اهتزاز بیاید. مخصوصاً اگر سخن از نوع مرثیه باشد باید دل آدم خیلی سوخته باشد تا یک مرثیه خوب بگوید. اگر بخواهد غزل بگوید باید سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگوید. اگر بخواهد حماسه بگوید، باید سخت احساسات حماسی داشته باشد تا یک سخن حماسه بگوید.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص102
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
۱۲.۴k
۰۳ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.