بودنش را میخواهی ک چه

بودنش را میخواهی ک چه؟
وقتی حواسش جای دیگریست
دلش را میخواهی برای چه؟
آزادش کن!
بگذار پر بزند برود
پرنده ای ک قدر صاحبش را نداند
همان بهتر ک رها شود!
بگذار برود نفسی تازه کند
با همنوعان خودش با آدمهای دیگر
با هوایی دیگر...
بالاخره یکروز دلش می گیرد!
دلش هوای تو را می کند
دلش آرزوی همان قفس تنگ دلت را می کند...
آن وقت خودش ب جایگاه اصلیش بر می گردد...
ب حرف من اعتماد کن و یکبار پرنده درون قلبت را رهایش کن
اگر دلش با دلت انس گرفته باشد بر می گردد...
شک نکن...!!!...
#عشقولوژی
دیدگاه ها (۱)

خدا کند انگورها برسند جهان مست شودتلو تلو بخورند خیابانهاب ش...

کاش میشد یک گلدان آرامش کنارِ پنجره ی هر خانه ای گذاشتتک تک ...

بساطِ دلبرانه ی اردیبهشت پهن شد...تازه ب سر آغاز عشق رسیده ا...

پیراهنت را ب گوشه ترین گوشه ی اتاقم سنجاق کرده ام تا چندان د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط