نام کتاب: لیلی سر به هوا
نام کتاب: لیلی سر به هوا
نویسنده: عاطفه شعبان پور
ژانر: عاشقانه، مذهبی، اجتماعی
خلاصه: عشقی زیبا که سال ها درون سینه ی دختری ریشه بسته و قصد ترک کردن او را ندارد، عشقی که زندگی دخترک را دگرگون کرده و او را محجبه می کند. دخترک عقیده دارد باید هر کاری از دستش بر می آید برای رسیدن به عشقش انجام دهد که بعدها در کنجی خلوت با کوهی از پشیمانی تنها نماند. سنگ های زیادی در میان چرخ این عاشق گذاشته شده اما با نیروی قوی عشق، تک تک آن ها از میان برداشته خواهند شد. مردی مغرور که دل به دخترک داده اما دریغ از یک نشانه که به او بفهماند تا این قدر عذاب نکشد. تمام سختی هایش یک طرف، ماجرای عاشقی صمیمی ترین دوستش را کجای دلش بگذارد؟
پیشنهاد ما
رمان شهر جنون زده | اعظم شاهپوری کاربر انجمن نودهشتیا
رمان سیاهی | Hasti81 کاربر انجمن نودهشتیا
مقدمه:
“من از میانِ تمامِ کتاب ها
آن که شبیهِ تو بود برگزیدم
و از دلِ تمام صفحات
آن که عطرِ دست های تو را داشت انتخاب کردم
و از تمام صفحه ها
برگی که به لطافت نگاهِ تو بود دیدم
و از این برگ
خطی که طعم تو را داشت خواندم
اینک دوستت دارم …
دوستت دارم
و دوستت دارم را مُدام تکرار می کنم
که در تو خلاصه می شود
ای عصاره ی تمامِ شعرهای ناگفته
تو نیز لب به این تکرارِ رویا گونه بُگشا
تا خدا به گلهای رازقیِ باغچه اش بگوید
از تو یاد بگیرند عطر افشانی را!”
بسم الله الرحمن الرحیم
با شنیدن صدای اذان چشمانش را باز کرد و از تخت پایین آمد. به طرف روشویی رفت تا برای نماز صبح وضو بگیرد. بعد از وضو به اتاق برگشته و از تاقچه ی اتاق، جانمازش را برداشته و روی زمین پهن کرد؛ چادرش را سر کرد.
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%84%db%8c%d9%84%db%8c-%d8%b3%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d9%87%d9%88%d8%a7-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
#جذاب #عاشقانه
نویسنده: عاطفه شعبان پور
ژانر: عاشقانه، مذهبی، اجتماعی
خلاصه: عشقی زیبا که سال ها درون سینه ی دختری ریشه بسته و قصد ترک کردن او را ندارد، عشقی که زندگی دخترک را دگرگون کرده و او را محجبه می کند. دخترک عقیده دارد باید هر کاری از دستش بر می آید برای رسیدن به عشقش انجام دهد که بعدها در کنجی خلوت با کوهی از پشیمانی تنها نماند. سنگ های زیادی در میان چرخ این عاشق گذاشته شده اما با نیروی قوی عشق، تک تک آن ها از میان برداشته خواهند شد. مردی مغرور که دل به دخترک داده اما دریغ از یک نشانه که به او بفهماند تا این قدر عذاب نکشد. تمام سختی هایش یک طرف، ماجرای عاشقی صمیمی ترین دوستش را کجای دلش بگذارد؟
پیشنهاد ما
رمان شهر جنون زده | اعظم شاهپوری کاربر انجمن نودهشتیا
رمان سیاهی | Hasti81 کاربر انجمن نودهشتیا
مقدمه:
“من از میانِ تمامِ کتاب ها
آن که شبیهِ تو بود برگزیدم
و از دلِ تمام صفحات
آن که عطرِ دست های تو را داشت انتخاب کردم
و از تمام صفحه ها
برگی که به لطافت نگاهِ تو بود دیدم
و از این برگ
خطی که طعم تو را داشت خواندم
اینک دوستت دارم …
دوستت دارم
و دوستت دارم را مُدام تکرار می کنم
که در تو خلاصه می شود
ای عصاره ی تمامِ شعرهای ناگفته
تو نیز لب به این تکرارِ رویا گونه بُگشا
تا خدا به گلهای رازقیِ باغچه اش بگوید
از تو یاد بگیرند عطر افشانی را!”
بسم الله الرحمن الرحیم
با شنیدن صدای اذان چشمانش را باز کرد و از تخت پایین آمد. به طرف روشویی رفت تا برای نماز صبح وضو بگیرد. بعد از وضو به اتاق برگشته و از تاقچه ی اتاق، جانمازش را برداشته و روی زمین پهن کرد؛ چادرش را سر کرد.
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%84%db%8c%d9%84%db%8c-%d8%b3%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d9%87%d9%88%d8%a7-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
#جذاب #عاشقانه
۴.۹k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.