-گاهیصد بار در یکروز میمیرم؛حتییک شاخه از محبوبههای شبیک غنچه مریم هم برای مُردنم کافیستگاهی نگاهم در تمام روزبا عابرانِ ناشناس شهراحساسِ گنگ آشنایی میکندگاهی دلِ بیدست و پا و سربهزیرم راآهنگ یک موسیقی غمگینهوایی میکند