فروشنده عشق

فروشنده عشق
part①

ویو ا/ت:

تو خواب ناز بودم که با داد بابا از خواب بیدار شدم
از اتاق رفتم بیرون که دیدم هانول و هِیونگ هم از اتاقاشون اومدن بیرون
سئونگ(پدرشون): دخترا زود اماده شید بیاید سر میز صبحونه باید درباره مسئله مهمی باهاتون صحبت کنم
دخترا: باشه بابا
ویو ا/ت:

برگشتم تو اتاقم اول دست و صورتمو شستم بعد یه تیپ مشکی زدم(عکس لباس اسلاید بعد)
راستی من ا/ت هستم دوتا خواهر به اسم هانول و هِیونگ دارم
هِیونگ از هر دومون بزرگتره بعدش هانول و بعدشم من
مادرمون بخاطر سرطان 4ساله که فوت شده و پدرمون یکی از مافیا های کره هست و ما خیلی پولدار بودیم و هنوزم هستیم ولی نسبت به قبل کمتر چون بابا چند وقتیه که قمار میکنه و همش میبازه

ویو هِیونگ:

رفتم تو اتاق و لباس خوابمو با یه دست لباس بیرونی عوض کردم چون امروز قراره برای ناهار با هانول و ا/ت بریم بیرون (عکس لباس اسلاید بعد)

ویو هانول:

لباسمو عوض کردمو رفتم بیرون ازاتاق(عکس لباس اسلاید بعد)
همزمان با من دختراهم از اتاقاشون اومدن بیرون باهم از پله ها رفتیم پایین و به سمت میز غذا خوری رفتیم

اینم از پارت اول فیک جدیددد💛
کیوتا لطفا حمایت شه💛🥺
دیدگاه ها (۱۰)

مظلومیت تهیونگی😆🤍

فروشنده عشقpart②سئونگ: دخترا موضوعی که میخوام در بارش باهاتو...

اخه نامی چرا انقدر لیدر خوبیهههه💜🥺

کیوتا دارم پارت اول فیک جدید رو مینویسم به زودی میزارمش💜نقش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط