از همان روز اول

از همان روز اول
کتاب جغرافیا را دوست نداشتم
جغرافیا از فاصله ها میگفت
و من فهمیدم
تمام فاصله ها زیر سر اوست

#سیما_امیرخانی
دیدگاه ها (۱)

راس ساعت همیشگی در کافه ای که جان میدادمُ جان میگرفتی دل مید...

"عشق" باید؛پا به پا ی ما پیرشود...نه آنکه مابه پای عشق"پیر" ...

همه میگویند من از روزهای بی تو میترسم ! من اما از شب های بی ...

تبسّمت، نسیم رابه سمت آستانه ی لبخندهایم،آورده است !تا هر صب...

:.« تو می دانی تا مهدی چقدر راه هست .....؟».:

چند روز پیش سر کلاس انلاین بودیم بعد معلممون گروه رو بسته بو...

یک روز یک پسرک جوان از یک دختر پرسید چرا اینقدر کتاب خواندن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط