پلرت شیش
پلرت شیش
Time,⏳⏳⏳
خب خب بر گردیم به زمان یازده سالگی و جریان نامادری ا.ت
مادر ا.ت سوهی نام داشت که دوست صمیمیش شین هه میرن بیرون
ولی از شانس بدشون ترمز ماشین گیر میکنه و خب نقشه زیر سر نامادری ا.ت بوده تا با
پدر او.ت مین هو ازدواج کنه
پدر او.ت هم دختر باز بوده و وقتی این اتفاق میوفته
از فرصت استفاده میکنه و با شین هه ازدواج میکنه تمام این اتفاقات در ده سالگی ا.ت میوفته ا.ت وقتی ازدواج این دو رو میبینه
عصبی میشه و سعی در بهم زدن داره نامادری ا.ت و پدرش باهم بر نامه میریزن و ا.ت رو یک سال به خانه پدربزرگش میفرستم تا اون میمیره و مجبور میشه برگرده
وقتی بر میگرده یک پسر رو میبینه که با دوستاش مست کردن و پدر مادر ا.ت هم کنار اون ها هستن ..نامدریش وقتی میبینتش ا.ت رو میفرسته تو اتاقش ا.ت هم از فرصت استفاده میکنه و وسایل مادرش و خودش رو جمع میکنه
و میره خونه اجاره میکنه با پول کمی
تا اینکه یک شب بالاخره زهر نامادری ریخته میشه
_______________زمان حال_________
ا.ت ویو رفتم داخل اتاقی که پر بود از عروسک های اون بچه از اونجا یه در داشتم که رفتم داخل زیرزمین اونجا یک تخت گذاشته بودم تا آقای جانگ شک نکنه لباس های دارکی پوشیدم و رفتم سمت بیرون
آقای جانگ و پسرشون هم بودن یونجین هم بود
√دخترم کجا میخوای بری؟
_من الان مسابقه دارم باید برم باشگاه
√اهان باشه زود بیاین میخوایم موضوعات مهمی رو بگیم
_چشم آقای جانگ
Time,⏳⏳⏳
خب خب بر گردیم به زمان یازده سالگی و جریان نامادری ا.ت
مادر ا.ت سوهی نام داشت که دوست صمیمیش شین هه میرن بیرون
ولی از شانس بدشون ترمز ماشین گیر میکنه و خب نقشه زیر سر نامادری ا.ت بوده تا با
پدر او.ت مین هو ازدواج کنه
پدر او.ت هم دختر باز بوده و وقتی این اتفاق میوفته
از فرصت استفاده میکنه و با شین هه ازدواج میکنه تمام این اتفاقات در ده سالگی ا.ت میوفته ا.ت وقتی ازدواج این دو رو میبینه
عصبی میشه و سعی در بهم زدن داره نامادری ا.ت و پدرش باهم بر نامه میریزن و ا.ت رو یک سال به خانه پدربزرگش میفرستم تا اون میمیره و مجبور میشه برگرده
وقتی بر میگرده یک پسر رو میبینه که با دوستاش مست کردن و پدر مادر ا.ت هم کنار اون ها هستن ..نامدریش وقتی میبینتش ا.ت رو میفرسته تو اتاقش ا.ت هم از فرصت استفاده میکنه و وسایل مادرش و خودش رو جمع میکنه
و میره خونه اجاره میکنه با پول کمی
تا اینکه یک شب بالاخره زهر نامادری ریخته میشه
_______________زمان حال_________
ا.ت ویو رفتم داخل اتاقی که پر بود از عروسک های اون بچه از اونجا یه در داشتم که رفتم داخل زیرزمین اونجا یک تخت گذاشته بودم تا آقای جانگ شک نکنه لباس های دارکی پوشیدم و رفتم سمت بیرون
آقای جانگ و پسرشون هم بودن یونجین هم بود
√دخترم کجا میخوای بری؟
_من الان مسابقه دارم باید برم باشگاه
√اهان باشه زود بیاین میخوایم موضوعات مهمی رو بگیم
_چشم آقای جانگ
۲.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.