سناریو

#سناریو
#درخواستی
ریاکشنشون وقتی بهشون میگی تو چرا پر*یود نمیشی..

جین:عااا.اگه منم میشدم.اونموقع کی ازتو مراقبت میکرد؟؟؟
ا/ت:ولی بازم نامردیهههههه
جین:میدونم الان پر*یودی سگ اعصابی بیا بریم یچی بخور..

نامجون:بیبی؟چیزی میخوای برات بیارم؟
ا/ت:نهههه...دلم درد میکنهه...ولی چرا اخه شماها نمیشیننننن
نامجون:اروم باش...گوشام کر شد.(میاد پیشت میشینه و بغلت میکنه)

یونگی:من چه میدونم چرا؟اخه چه سوالیه؟
ا/ت:(بغض)
یونگی:عهه...بغض نن دیگههه...میدونم بخاطر پریودته که هی بغض میکنی بیا بغلم...

هوسوک:نظرت چیه که بحثو عوض کنیمو بریم بیرون؟
ا/ت:بیرون!!(چشماش اکلیلی شدن)
هوسوک:اهوم

جیمین:بیبی...میخوای بریم بخوابیم؟؟خیلی بنظر مست میای...
ا/ت:نه.نه من خوبمم...
جیمین:بلندشو... (میبرتت توی اتاقتون و میزارتت روی تخت خودشم کنارت دراز میکشه)

تهیونگ:من چه میدونم...برو از یونتان بپرس...
ا/ت:(پوکر فیس)یونتان بیا باباتو جمع کن
تهیونگ:به من چه...تو پرسیدی

کوک:فعلا میدونم حالت خوب نیست بیا بغلم...
ا/ت:جواب منو بده
کوک:ا/ت جان مگه من دکترم؟؟خداوکیلی
___________________
اصکی + منبع
دیدگاه ها (۲)

اندکی حق^^اصکی + منبع

قلب یخیپارت ۱۷از زبان ا/ت:جونگ کوک: من به خودم افتخار میکنم ...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط