سهراب سپهری

,,سهراب سپهری,,
خواهر کوچکم از من پرسید:
پنج وارونه چه معنا دارد ...؟
من به تندی گفتم...
این سوال است که تو می پرسی؟
پنج وارونه دگر بی معناست...
خواهر کوچک من ساکت ماند...
وسوالش را خورد
دیدم از گوشه ی چشمش نم اشکی پیداست...
بغلش کردم و ارام گرفت..
او به ارامی گفت که چرا بی معناست...؟
من که در همهمه ی داغ سوالش بودم....
از دلم ترسیدم...
من که معصومیت بغض صدایش دیدم...به خودم می گفتم:
اگر او هم یک روز...
وارد بازی این عشق شود....
مثل من قهوه ی تلخ عاشقی خواهد خورد...
توی فنجان نگاهش ماندم...
مات و مبهوت فقط میگفتم:
بخدا بی معناست...
پنج وارونه غلط ها دارد....
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس....
پنج وارونه ی ما یک بازیست....
بازی ای بی معنیست....
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس.....!!!
دیدگاه ها (۱)

ساده که میشویهمه چیز خوب می شود خودتغمتمشکلتغصه اتآدم های اط...

هی تووو....یک بودن به تمام لحظه هایم بدهکاری...

غزلی زیبا از... شهریاردیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !ماه...

"حکایت این روزهای من حکایت پایی است که خواب رفته است دیگران ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

Squid game SKZ ver-part 17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط