عشق همراه با خشونت p1
عشق همراه با خشونت p1
از زبان ا/ت
از پله ها داشتم میومدم پایین که دیدم
بادیگارد ها یه یارو رو به صندلی بستن
ا/ت : چیه این کیه
بادیگارد : خانم این همون آدمی است که
در خانهی شما شنوت گذاشته بود
ا/ت : آها تو بودی هه هه با چه شجاعت
حاضر به شنوت گذاشتن اونم تو خونه من
کردی ها
و یه تیر تو موخش فرو کردم
ا/ت : اینو جمع کنین به اجوما هم بگید
اینجا رو تمیز کنه
صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کنم
کوک بود
کوک : چطوری ا/ت
ا/ت : هه هه پسر عجب استایلی ژذاب
شدیا
کوک : اوووو خانم ا/ت شیطون شدی
اوممم خبریه
ا/ت : نه بابا امروز نمیدونم چرا یه جور
خاصی انرژی دارم
کوک : خب امروز قراره بریم الماس سفید
رو بدزدیم پایه ای
ا/ت : بابا نکنه میخوای کلکسیون الماس
های جودان رو بسازه بابا بیخیال
کوک : اییی توروخدا ا/ت بیا بریم
ا/ت : اهه خیله خوب بابا میام
کوک : اوک پس شب میم دنبالت
زن بی رحم ☺️
ا/ت : میبینمت مافیای خوشتیپ ( یادم
رفت بگم لقب کوک مافیای خوشتیپه)
شب
شب بود یه میکاپ ساده کردم و یه لباس
مشکی پوشیدم ( اسلاید 2 و لباس کوک اسلاید 3 ) شات گانمو
برداشتم و رفتم پایین کوک منتظرم بود
سوار ماشین شدیم و بعد از 30 مین رسیدیم مقصد
پیاده شدم
ا/ت : من از جلو میرم تو از در پشتی
کوک : اوکی
درو شکوندم و رفتم تو یکم وایستادم که کوم بیاد
اما نیومد که یهو چراغ ها روشن شد چند تا پلیس
همراه جیمی کوک رو بسته بودن به صندلی
جیمین : شنیدم این یارو واست مهمه
ا/ت : اون یارو اسم داره
شات گانمو در اوردم که از پشت جلو دهنمو گرفتن
و تفنگو ازم گرفتن یاد اون روز غم انگیز افتادم
...... ادامه دارد......
بچه ها درسا زیاده چهارشنبه p2 میزارم🖇️🖇️🖇️🖇️🖇️🖇️🖤🖤🖤🖤🖤🖤
از زبان ا/ت
از پله ها داشتم میومدم پایین که دیدم
بادیگارد ها یه یارو رو به صندلی بستن
ا/ت : چیه این کیه
بادیگارد : خانم این همون آدمی است که
در خانهی شما شنوت گذاشته بود
ا/ت : آها تو بودی هه هه با چه شجاعت
حاضر به شنوت گذاشتن اونم تو خونه من
کردی ها
و یه تیر تو موخش فرو کردم
ا/ت : اینو جمع کنین به اجوما هم بگید
اینجا رو تمیز کنه
صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کنم
کوک بود
کوک : چطوری ا/ت
ا/ت : هه هه پسر عجب استایلی ژذاب
شدیا
کوک : اوووو خانم ا/ت شیطون شدی
اوممم خبریه
ا/ت : نه بابا امروز نمیدونم چرا یه جور
خاصی انرژی دارم
کوک : خب امروز قراره بریم الماس سفید
رو بدزدیم پایه ای
ا/ت : بابا نکنه میخوای کلکسیون الماس
های جودان رو بسازه بابا بیخیال
کوک : اییی توروخدا ا/ت بیا بریم
ا/ت : اهه خیله خوب بابا میام
کوک : اوک پس شب میم دنبالت
زن بی رحم ☺️
ا/ت : میبینمت مافیای خوشتیپ ( یادم
رفت بگم لقب کوک مافیای خوشتیپه)
شب
شب بود یه میکاپ ساده کردم و یه لباس
مشکی پوشیدم ( اسلاید 2 و لباس کوک اسلاید 3 ) شات گانمو
برداشتم و رفتم پایین کوک منتظرم بود
سوار ماشین شدیم و بعد از 30 مین رسیدیم مقصد
پیاده شدم
ا/ت : من از جلو میرم تو از در پشتی
کوک : اوکی
درو شکوندم و رفتم تو یکم وایستادم که کوم بیاد
اما نیومد که یهو چراغ ها روشن شد چند تا پلیس
همراه جیمی کوک رو بسته بودن به صندلی
جیمین : شنیدم این یارو واست مهمه
ا/ت : اون یارو اسم داره
شات گانمو در اوردم که از پشت جلو دهنمو گرفتن
و تفنگو ازم گرفتن یاد اون روز غم انگیز افتادم
...... ادامه دارد......
بچه ها درسا زیاده چهارشنبه p2 میزارم🖇️🖇️🖇️🖇️🖇️🖇️🖤🖤🖤🖤🖤🖤
۹.۳k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.