عشق همراه با خشونت p2
عشق همراه با خشونت p2
از زبان ا/ت
یاد اون روز غم انگیز افتادم
فلش بک به 1 سال پیش
از زبان ا/ت
روز عروسیم به مین هیوک بود هیجان
داشتم در لباس عروس خیلی قشنگ شدم
دست در دست برادرم به سمت
مین هیوک( شوهر سابق ا/ت که داشتن ازدواج
میکردن ولی.....) داشتم قدمی میگذاشتم
تا اینکه جیمینو دار و دستش با تفنگ
وارد عروسیم شدن از اون جایی که جیمین
از من متنفر بود و من سو یونگ ( دوست دختر
سابق جیمین) را کشتم
میخواست از من انتقام بگیره
از پشت منو گرفتن و گفتن به روبهرو نگاهکنم
جیمین : این آدم برات مهمه
ا/ت : اون قضیه بین منو تو بود به اون ربطی نداره
جیمین : پس بره به جهنم ( این جمله با صدای
شلیک گلوله پایان یافت) جیمین یک تیر به قلب
مین هیوک شلیک کرد و مین هیوک
نفس آخر را به سر داد ا/ت با لباسی خونی اورا به
بیمارستان برد ولی کار از کار گذشته بود ( برای همین
عکس این فیک یه دختره با لباس عروس خونی)
پایان فلش بک
از زبان ا/ت
جیمین میخواست که تیرو فرو کنه تو مخ کوک اما
همون لحظه خشونت شب وارد موزه شد ( اول اینکه
ا/ت هنوز اسم تهیونگ را نمیدونه و الماسی که
میخواستن بدزدن تو موزه بود و... تهیونگ هم برای
اون الماس اومده)
تهیونگ : اوه مثل اینکه بعضیا زودتر از من رسیدن
جیمین : تو اینجا چه غلطی میکنی
با اون ظاهر جذابش ( اسلاید 2 استایل تهیونگ)
و آبنبات تو دهنش اووففف
خیلی خوب بود آبنبات تو از دهنش درآورد و
تهیونگ : بنظرت؟............(پوزخند)..... میدونی اینا
به من ربطی ندارن اما من کلا از پلیسا خوشم نمیاد.
آبنبات و پرت کرد زمین و پاشو آورد بالا و یه لگد
به صورت جیمین زد جیمین از دماغش خون اومد
جیمین داشت خونش رو بند میآورد چون زیاد بود
تو این فاصله تهیونگ آدمای جیمین رو تیر زد اما
نه اونجور که بمیرن و آخر منو ازاد کرد و گفت
تهیونگ : خوبی؟
ا/ت : ممنون
لپام کاملا سرخ شد برای اینکه نبینه رفتم سریع
کوک رو اذاد کردم و سه نفری به حساب جیمین
رسیدیم آخر منو کوک و تهیونگ رفتیم سراغ
الماس موندیم کی الماس رو بر داره
( ا/ت +...... کوک -...... تهیونگ ~)
+خب اینم از الماس
~ اوک بای ( الماس و گرفت داشت میرفت)
- هووو یواش دادش گلم بزار سر جاش
~هوم اون وقت چرا؟
+ببخشیدااا ولی ما زودتر رسیدیم پس....
~تو یکی اصن قیافت به مافیا ها نمیحوره
لطفا دخالت نکن
-درست صحبت کن
~اووو غیرتی شدی چیه نکنه این دوست دخترته
+یه دقه خفه شو مثل اینکه تو منو نمیشناسی
~تو کی باشه که من باید بشناست
+ا/ت هستم یا همون "زن بی رحم" 😏
....... ادامه دارد.........
10 کامنت 15 لایک
اگه شرطا رسید من جمعه میزارم
از زبان ا/ت
یاد اون روز غم انگیز افتادم
فلش بک به 1 سال پیش
از زبان ا/ت
روز عروسیم به مین هیوک بود هیجان
داشتم در لباس عروس خیلی قشنگ شدم
دست در دست برادرم به سمت
مین هیوک( شوهر سابق ا/ت که داشتن ازدواج
میکردن ولی.....) داشتم قدمی میگذاشتم
تا اینکه جیمینو دار و دستش با تفنگ
وارد عروسیم شدن از اون جایی که جیمین
از من متنفر بود و من سو یونگ ( دوست دختر
سابق جیمین) را کشتم
میخواست از من انتقام بگیره
از پشت منو گرفتن و گفتن به روبهرو نگاهکنم
جیمین : این آدم برات مهمه
ا/ت : اون قضیه بین منو تو بود به اون ربطی نداره
جیمین : پس بره به جهنم ( این جمله با صدای
شلیک گلوله پایان یافت) جیمین یک تیر به قلب
مین هیوک شلیک کرد و مین هیوک
نفس آخر را به سر داد ا/ت با لباسی خونی اورا به
بیمارستان برد ولی کار از کار گذشته بود ( برای همین
عکس این فیک یه دختره با لباس عروس خونی)
پایان فلش بک
از زبان ا/ت
جیمین میخواست که تیرو فرو کنه تو مخ کوک اما
همون لحظه خشونت شب وارد موزه شد ( اول اینکه
ا/ت هنوز اسم تهیونگ را نمیدونه و الماسی که
میخواستن بدزدن تو موزه بود و... تهیونگ هم برای
اون الماس اومده)
تهیونگ : اوه مثل اینکه بعضیا زودتر از من رسیدن
جیمین : تو اینجا چه غلطی میکنی
با اون ظاهر جذابش ( اسلاید 2 استایل تهیونگ)
و آبنبات تو دهنش اووففف
خیلی خوب بود آبنبات تو از دهنش درآورد و
تهیونگ : بنظرت؟............(پوزخند)..... میدونی اینا
به من ربطی ندارن اما من کلا از پلیسا خوشم نمیاد.
آبنبات و پرت کرد زمین و پاشو آورد بالا و یه لگد
به صورت جیمین زد جیمین از دماغش خون اومد
جیمین داشت خونش رو بند میآورد چون زیاد بود
تو این فاصله تهیونگ آدمای جیمین رو تیر زد اما
نه اونجور که بمیرن و آخر منو ازاد کرد و گفت
تهیونگ : خوبی؟
ا/ت : ممنون
لپام کاملا سرخ شد برای اینکه نبینه رفتم سریع
کوک رو اذاد کردم و سه نفری به حساب جیمین
رسیدیم آخر منو کوک و تهیونگ رفتیم سراغ
الماس موندیم کی الماس رو بر داره
( ا/ت +...... کوک -...... تهیونگ ~)
+خب اینم از الماس
~ اوک بای ( الماس و گرفت داشت میرفت)
- هووو یواش دادش گلم بزار سر جاش
~هوم اون وقت چرا؟
+ببخشیدااا ولی ما زودتر رسیدیم پس....
~تو یکی اصن قیافت به مافیا ها نمیحوره
لطفا دخالت نکن
-درست صحبت کن
~اووو غیرتی شدی چیه نکنه این دوست دخترته
+یه دقه خفه شو مثل اینکه تو منو نمیشناسی
~تو کی باشه که من باید بشناست
+ا/ت هستم یا همون "زن بی رحم" 😏
....... ادامه دارد.........
10 کامنت 15 لایک
اگه شرطا رسید من جمعه میزارم
۷.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.