امیدی بر جماعت نیست می خواهم رها باشم

.
امیدی بر جماعت نیست! می خواهم رها باشم
اگر بی انتها هم نیستم بی ابتدا باشم
.
چه می شد بین مردم رد شوی آرام و نامرئی؟
که مدت هاست می خواهم فقط یک شب خدا باشم
.
اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا-
بیایم، دوست دارم تا قیامت در کما باشم
.
خیابانها پر از دلدار و معشوقان سردرگم
ولی کو آنکه پیشش میتوانم بی ریا باشم؟
.
کسی باید بیاید مثل من باشد، خودم باشد
که با او جای لفظ مضحک من یا تو، ما باشم
.
یکی باشد که بعد از سالها نزدیک او بودن
به غافلگیر کردن های نابش آشنا باشم
.
دلم یک دوست می خواهد که اوقاتی که دلتنگم
بگوید: خانه را ول کن! بگو من کی، کجا باشم؟


#سید_سعید_صاحب_علم
دیدگاه ها (۳۰)

میدانم حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد حالا...

عمری ست خیال تو برم داشته استچون مرکز ثقل کل رویاهاییدر خلقت...

سلام.صبح همگی بخیر روزتون خوب و آروم: -))

دردی ست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست...

امیدی بر جماعت نیست، میخواهم رها باشماگر بی انتها هم نیستم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط