بخشی از دزیره
"کاش میشد به روز افتابی به دور از چشم هر کسی دستت رو بگیرم و ببرمت به شانزلیزه... اونجا بستنی میخوردیم تو برای من با لهجه ی ناشی و جدیدت آهنگ شانزلیزه رو میخوندی. کلاه فرانسوی من و به سرت میذاشتی و من محو چهره ات میشدم محو اون خط های کنار لبت وقتی میخندیدی... محو خط شدن چشمهات ... محو همه چیت... تو من و دیوونه ی بی پروا صدا میزدی ، اما بین عاشقای اسطوره ای اگه من رومئو بودم تو ژولیت میشدی؟ آره جیمینا کاش میشد هیچ جمله ای با کاش شروع نشه" جانگ جیهوپ ۱۰ مارس ۱۹۹۱
- ۱.۷k
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط