اعترافات من:
اعترافات من:
اعتراف میکنم با توپ زدم دوتا چراغ خونه رو ترکوندم خورد شد پخش شد تو کله خونه
اعتراف میکنم بزور که داشتم برای پسرخالم شربت درست میکردم توش تف انداختم اونم خورد
اعتراف میکنم شیش سالم که بود کله دیوارای خونرو نقاشی کردم
اعتراف میکنم شیش سالم که بود زنک زدم اتش نشانی یجوری حرف زدم و ادرس خونه همسایمونو دادم که پاشدن اومدن
اعتراف میکنم شیش سالم بود رفته بودم مدرسه ای که مامانم اونحا تدریس میکرد همه ی چوب پنبه هایی که واسه جشن فرداشون رنگ کرده بودنو بردم تو حیاط تیکه تیکه کردم
اعتراف میکنم دوستم تو مدرسه رفته بود دسشویی من رفتم دسشویی بغلی شیلنگو وا کردم گرفتم بالا جوری که خیس خیس شد البته کلیم کتکم زدها
اعتراف میکنم برای یکی از خشک ترسن دوستام زیرپایی گرفتم نزدیک بود با مخ بره تو گل ولی نرفت البته کلی کتکم زدها ولی من خندیدم اخرشم یه لگد زد تو ساق پام که تا پنج دیقه قطع نخاع شدم ولی می ارزید
اعتراف میکنم رو ماشین همسایمون با چوب خط کشیدم
اعتراف میکنم وقتی کوچیک تر بودم دختر خاله و دوتا پسرخالم کلاه مثل هم داشتن من نداشتم اونا هی پز میدادن منم تا حواسشون نبود سه تاشونو پاره کردم انداختم تو شبستون خونشون(شبستون یه زیر زمینیای قدیمیه که خیلی هم خنکه)
اعتراف میکنم که تو مدرسه دوم ابتدایی رو صندلی دبیر خاک ریختم و پشتش به طرز فجیحی خاکی شد
اعتراف میکنم میخواستم به پسرخالم چایی بدم بزور از حرصش توش نمک و فلفل یه عالمه ریختم وای چه صحنه به یادموندنی بود
اعتراف میکنم یبار کله زنگای یه اپارتمان ۳۱ واحدی رو زدم و فرار کردم
اعتراف میکنم نوه ی پرویه عممو کلی دور از چشم مامانش کتک زدم خیلی چسبید
اعتراف میکنم یبار یجوری خالمو ترسوندمش که قیافش شده بود شکل سمور ابی وقتی دمشو ببرن
اعتراف میکنم یبار سوسک پلاستیکی انداختم تو کیف یکی از دخترای فامیل که هی عشوه خرکی میاد و با ناز و ادا حرف میزنه
اعتراف میکنم...
اعتراف میکنم با توپ زدم دوتا چراغ خونه رو ترکوندم خورد شد پخش شد تو کله خونه
اعتراف میکنم بزور که داشتم برای پسرخالم شربت درست میکردم توش تف انداختم اونم خورد
اعتراف میکنم شیش سالم که بود کله دیوارای خونرو نقاشی کردم
اعتراف میکنم شیش سالم که بود زنک زدم اتش نشانی یجوری حرف زدم و ادرس خونه همسایمونو دادم که پاشدن اومدن
اعتراف میکنم شیش سالم بود رفته بودم مدرسه ای که مامانم اونحا تدریس میکرد همه ی چوب پنبه هایی که واسه جشن فرداشون رنگ کرده بودنو بردم تو حیاط تیکه تیکه کردم
اعتراف میکنم دوستم تو مدرسه رفته بود دسشویی من رفتم دسشویی بغلی شیلنگو وا کردم گرفتم بالا جوری که خیس خیس شد البته کلیم کتکم زدها
اعتراف میکنم برای یکی از خشک ترسن دوستام زیرپایی گرفتم نزدیک بود با مخ بره تو گل ولی نرفت البته کلی کتکم زدها ولی من خندیدم اخرشم یه لگد زد تو ساق پام که تا پنج دیقه قطع نخاع شدم ولی می ارزید
اعتراف میکنم رو ماشین همسایمون با چوب خط کشیدم
اعتراف میکنم وقتی کوچیک تر بودم دختر خاله و دوتا پسرخالم کلاه مثل هم داشتن من نداشتم اونا هی پز میدادن منم تا حواسشون نبود سه تاشونو پاره کردم انداختم تو شبستون خونشون(شبستون یه زیر زمینیای قدیمیه که خیلی هم خنکه)
اعتراف میکنم که تو مدرسه دوم ابتدایی رو صندلی دبیر خاک ریختم و پشتش به طرز فجیحی خاکی شد
اعتراف میکنم میخواستم به پسرخالم چایی بدم بزور از حرصش توش نمک و فلفل یه عالمه ریختم وای چه صحنه به یادموندنی بود
اعتراف میکنم یبار کله زنگای یه اپارتمان ۳۱ واحدی رو زدم و فرار کردم
اعتراف میکنم نوه ی پرویه عممو کلی دور از چشم مامانش کتک زدم خیلی چسبید
اعتراف میکنم یبار یجوری خالمو ترسوندمش که قیافش شده بود شکل سمور ابی وقتی دمشو ببرن
اعتراف میکنم یبار سوسک پلاستیکی انداختم تو کیف یکی از دخترای فامیل که هی عشوه خرکی میاد و با ناز و ادا حرف میزنه
اعتراف میکنم...
۱۰.۲k
۱۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.