بعددد ازززز 3 روززز اومدم پارت جدید این فیک رو بدم😂
بعددد ازززز 3 روززز اومدم پارت جدید این فیک رو بدم😂
______________________
ا/ت:چییی ساعت ده و سی شیش دقیقسسس ریندووو ساننن
ریندو چشماشو خیلییی آروم باز کرد و با صدایی آروم رو به ا/ت کرد و گفت
ریندو:ا/ت؟...چرا انقدر..داد میزنی خوابم میاد...
ا/ت:ولییی ریندو_سان مدرسممم
ریندو:ا/تتتتت تو مرخصی داری میفهمی؟بگیر بخواب
ا/ت قیافش یکم پوکر فیس شد و با قیافه ای ضایع به ریندو نگاه کرد و گفت
ا/ت:اوو...چیزه..آره راست میگی یادم رفته بود گومن..هی کو ران و سانزو
رینو از روی تخت بلند شد و گفت
ریندو:وای ببین کلا یادم رفتش
ا/ت:یادت رفت؟ چیو
ریندو رفت سمت کمد یه هودی بهم داد و خودش یه کت و شلوار پوشید موهاشو شونه کرد و رو کرد بهم
ریندو:ا/ت؟ چرا انقدر کُندی؟ من این همه لباس پوشیدم ولی تو فقط لازم بود یه هودی بپوشی
ا/ت:اوو..راستش..من با این هودیه راحت نیستم
ریندو دستی روی سرش کشید و آهی گفت
ریندو:هوففف...خیله خب..تو راه برات یه دست لباس میخرم
ا/ت با خوشحالی هودی رو پرت کرد اونور و محکم ریندو رو بغل کرد
ریندو پوزخندی زد که ا/ت با قیافه ی سوالی بهش نگاه کردو گفت
ریندو:ا/ت میدونستی که کل این مدت کاملن لخت بودی؟(به اضافه ی یک خنده ی دیگه)
ا/ت با شنیدن این جمله سرخ شد و یهو خودشو از تو بغل ریندو هل داد اونور و با صدایی نه چندان اروم گفت
ا/ت:باکااااا زودتر....میگفتی
بعد از کلی ماجرا بلخرا رسیدن به یک مغازه ی لباسای دارک
ریندو:همینجا بشین الان میام
ا/ت:ایِههه منم میخوام بیامم
ریندو:سلیقمو که دیدی میفهمی
دیگه ا/ت چیزی نگفت و ساکت نشست تو ماشین بعد از ۱۰ دقیقه حوصلش سر رفت و از ماشین اومد پایین و رفت یکم قدم بزنه مغازه ای که ریندو داخلش بود اون ور خیابون بود ا/ت که هودی ریندو تنش بود طبق معمول دیگه چیزی زیرش نپوشیده بود داشت راه میرفت که سه تا پسر اومدن جلوشو گرفتن
؟/؟:اوه ببین چه دختر خوشگلی
///:میای یکم خوشگذرونی؟
×/×:حیفه دختری مثل تو با این هودی پسرونه بگرده
ا/ت:ای....این مال....د..دوست پسرمه..
؟/؟:دوست پسر؟نه بابا بیبی مثل تو ددی هم داره خوشم اومد
ا/ت:ولم کنین
///:چرا؟ولت کنیم بذاریم همچین الهی فرار کنه؟
ا/ت:من ....فقط یه دونه...یعنی..ولم کنین برم
همینجور که ا/ت داشت تقلا میکرد خودشو خلاص کنه یهو پسرا بیشتر نزدیکش شدن که یه نفر محکم با لگدش زد تو شکم یکی ازون پسرا وقتی ا/ت سرشو بلند کرد دید که اون....
___________
حدس بزنینننن کیههه جایزه بهتون میدم😂😂
______________________
ا/ت:چییی ساعت ده و سی شیش دقیقسسس ریندووو ساننن
ریندو چشماشو خیلییی آروم باز کرد و با صدایی آروم رو به ا/ت کرد و گفت
ریندو:ا/ت؟...چرا انقدر..داد میزنی خوابم میاد...
ا/ت:ولییی ریندو_سان مدرسممم
ریندو:ا/تتتتت تو مرخصی داری میفهمی؟بگیر بخواب
ا/ت قیافش یکم پوکر فیس شد و با قیافه ای ضایع به ریندو نگاه کرد و گفت
ا/ت:اوو...چیزه..آره راست میگی یادم رفته بود گومن..هی کو ران و سانزو
رینو از روی تخت بلند شد و گفت
ریندو:وای ببین کلا یادم رفتش
ا/ت:یادت رفت؟ چیو
ریندو رفت سمت کمد یه هودی بهم داد و خودش یه کت و شلوار پوشید موهاشو شونه کرد و رو کرد بهم
ریندو:ا/ت؟ چرا انقدر کُندی؟ من این همه لباس پوشیدم ولی تو فقط لازم بود یه هودی بپوشی
ا/ت:اوو..راستش..من با این هودیه راحت نیستم
ریندو دستی روی سرش کشید و آهی گفت
ریندو:هوففف...خیله خب..تو راه برات یه دست لباس میخرم
ا/ت با خوشحالی هودی رو پرت کرد اونور و محکم ریندو رو بغل کرد
ریندو پوزخندی زد که ا/ت با قیافه ی سوالی بهش نگاه کردو گفت
ریندو:ا/ت میدونستی که کل این مدت کاملن لخت بودی؟(به اضافه ی یک خنده ی دیگه)
ا/ت با شنیدن این جمله سرخ شد و یهو خودشو از تو بغل ریندو هل داد اونور و با صدایی نه چندان اروم گفت
ا/ت:باکااااا زودتر....میگفتی
بعد از کلی ماجرا بلخرا رسیدن به یک مغازه ی لباسای دارک
ریندو:همینجا بشین الان میام
ا/ت:ایِههه منم میخوام بیامم
ریندو:سلیقمو که دیدی میفهمی
دیگه ا/ت چیزی نگفت و ساکت نشست تو ماشین بعد از ۱۰ دقیقه حوصلش سر رفت و از ماشین اومد پایین و رفت یکم قدم بزنه مغازه ای که ریندو داخلش بود اون ور خیابون بود ا/ت که هودی ریندو تنش بود طبق معمول دیگه چیزی زیرش نپوشیده بود داشت راه میرفت که سه تا پسر اومدن جلوشو گرفتن
؟/؟:اوه ببین چه دختر خوشگلی
///:میای یکم خوشگذرونی؟
×/×:حیفه دختری مثل تو با این هودی پسرونه بگرده
ا/ت:ای....این مال....د..دوست پسرمه..
؟/؟:دوست پسر؟نه بابا بیبی مثل تو ددی هم داره خوشم اومد
ا/ت:ولم کنین
///:چرا؟ولت کنیم بذاریم همچین الهی فرار کنه؟
ا/ت:من ....فقط یه دونه...یعنی..ولم کنین برم
همینجور که ا/ت داشت تقلا میکرد خودشو خلاص کنه یهو پسرا بیشتر نزدیکش شدن که یه نفر محکم با لگدش زد تو شکم یکی ازون پسرا وقتی ا/ت سرشو بلند کرد دید که اون....
___________
حدس بزنینننن کیههه جایزه بهتون میدم😂😂
۳۷.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.