جگر پرسوز و دل پرخون گریبان چاک و جان بر لب

جگر پرسوز و دل‏ پرخون، گریبان‏ چاک و جان‏ بر لب‏ـ

قضا را شرم می‏ آید ز سامانی که من دارم



#گنابیگم_داغستانی
دیدگاه ها (۳)

هر سربازی در جیبهایشدر موهایش و لای دکمه های یونیفورمش..زنی ...

از اولش هم گفته بودم که #سری از مندیدی که من حق داشتم؟! عاشق...

نیمی از جانِ مرا بردی،محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هروقت فر...

.همین که بر مزارشان ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده ا...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

در فـراقـت بغض دیریـن در گلـو دارم هـنوز با لـب خامـوش خــود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط