𝕡𝕒𝕣𝕥⁴⁸
𝕡𝕒𝕣𝕥⁴⁸
(ویو ات)
چندمین گذشت و زمان این رسیده بود ک پدر تهیونگ اعلام کنه ک طبق معمول و جیزی ک قرار بود الان اون نوه دار شده!
اما...اما اون حرفی ک جیسونگ زد؟
نشسته بودم و منتظر تهیونگ و پدرش بودم! یه گارسون اومد و بهم یه پاکت داد!
گارسون=این هدیه از طرف یکی از اقوام، گفتن بدم به شما!
پاکت و گرفتم و باز کردم!
...=امیدوارم خوب تصمیم بگیری! خانم کوچولو!
اون عوضی!!{جیسونگ} اون چی از من میخواد؟ میخواستم باهاش حرف بزنم! ولی میترسیدم ته بفهمه!
توی همین فکرا بودم ک دستی روی شونم حس کردم!
جیسونگ=دنبال من میگردی؟
+دستتو بکش!
جیسونگ=هه...امم ببخشید نمیدونستم هنوز همچین دخترای ساده و تنگی وجود داره!
+همه مثل تو و اون عوضیای دور و برت هرزه نیستن! اینو بفهم!
جیسونگ=اونوقت به آدمی مثل تهیونگ ک با هزار نفره و ادعا میکنه تک پره؛چی میگن؟
میخواستم بزنم تو گوشش! میخواستم لهش کنم! اما سوالات مهم تری داشتم!
+نیومدم این حرفارو بزنم! باید بدونی ک تو..
جیسونگ=آقاتون دارن میان!(تمسخر)
سریع برگشتم! واااااایییی بدبخت شدم! اون منو با جیسونگ دید! عصبی به سمتم میومد! کمرمو گرفت و به بهونه نوازش منو به خودش نزدیک کرد!
_امم...بیبی...فقط بزار این کوچولو بیرون بیاد! اونوقت حسابی باهات کار دارم!
بعد دستمو گرفت کشوند و رفتیم!
بعد چندمین و انجام فعالیت های لازم و جمع شدن خانواده برنامه اعلام شد!
پ.ت=من به عنوان بزرگ مجلس! و اما پدر تهیونگ،نوه دار شدن خودم و پدر شدن فرزندم رو اعلام میکنم! همونطوری ک طبق رسم خاندان ما فرزند ارشدم در سن تعیین شده خاندان وارثی برای ارث بزرگ ما آورد! و همچنین طبق رسم جلو میبریم!
بعد رو به ما کرد! فهمیدم اینجاست ک باید طبق معمول قسم بوخوریم این بچه مال تهیونگه! چون اونا خیلی حساسن ک اون بچه باید از خود خاندانشون باشه و رگ اون توی رگاش باشه!
تهیونگ با یکی دستش دستمو گرفت و اون یکی دستشو روی مقبد جدشون گذاشت!
_ات الان باید توام دستتو روی مقبد بزاری و قسم بخوری ک بچه منه!
_____________________________________
لایک۵۴
کامنت ۷۸
_____________________
#فیک
#فلیکس
#هیونجین
#ویسگون
#رمان
#ته
#تهیونگ
#کوک
#جیسونگ
#هان
(ویو ات)
چندمین گذشت و زمان این رسیده بود ک پدر تهیونگ اعلام کنه ک طبق معمول و جیزی ک قرار بود الان اون نوه دار شده!
اما...اما اون حرفی ک جیسونگ زد؟
نشسته بودم و منتظر تهیونگ و پدرش بودم! یه گارسون اومد و بهم یه پاکت داد!
گارسون=این هدیه از طرف یکی از اقوام، گفتن بدم به شما!
پاکت و گرفتم و باز کردم!
...=امیدوارم خوب تصمیم بگیری! خانم کوچولو!
اون عوضی!!{جیسونگ} اون چی از من میخواد؟ میخواستم باهاش حرف بزنم! ولی میترسیدم ته بفهمه!
توی همین فکرا بودم ک دستی روی شونم حس کردم!
جیسونگ=دنبال من میگردی؟
+دستتو بکش!
جیسونگ=هه...امم ببخشید نمیدونستم هنوز همچین دخترای ساده و تنگی وجود داره!
+همه مثل تو و اون عوضیای دور و برت هرزه نیستن! اینو بفهم!
جیسونگ=اونوقت به آدمی مثل تهیونگ ک با هزار نفره و ادعا میکنه تک پره؛چی میگن؟
میخواستم بزنم تو گوشش! میخواستم لهش کنم! اما سوالات مهم تری داشتم!
+نیومدم این حرفارو بزنم! باید بدونی ک تو..
جیسونگ=آقاتون دارن میان!(تمسخر)
سریع برگشتم! واااااایییی بدبخت شدم! اون منو با جیسونگ دید! عصبی به سمتم میومد! کمرمو گرفت و به بهونه نوازش منو به خودش نزدیک کرد!
_امم...بیبی...فقط بزار این کوچولو بیرون بیاد! اونوقت حسابی باهات کار دارم!
بعد دستمو گرفت کشوند و رفتیم!
بعد چندمین و انجام فعالیت های لازم و جمع شدن خانواده برنامه اعلام شد!
پ.ت=من به عنوان بزرگ مجلس! و اما پدر تهیونگ،نوه دار شدن خودم و پدر شدن فرزندم رو اعلام میکنم! همونطوری ک طبق رسم خاندان ما فرزند ارشدم در سن تعیین شده خاندان وارثی برای ارث بزرگ ما آورد! و همچنین طبق رسم جلو میبریم!
بعد رو به ما کرد! فهمیدم اینجاست ک باید طبق معمول قسم بوخوریم این بچه مال تهیونگه! چون اونا خیلی حساسن ک اون بچه باید از خود خاندانشون باشه و رگ اون توی رگاش باشه!
تهیونگ با یکی دستش دستمو گرفت و اون یکی دستشو روی مقبد جدشون گذاشت!
_ات الان باید توام دستتو روی مقبد بزاری و قسم بخوری ک بچه منه!
_____________________________________
لایک۵۴
کامنت ۷۸
_____________________
#فیک
#فلیکس
#هیونجین
#ویسگون
#رمان
#ته
#تهیونگ
#کوک
#جیسونگ
#هان
۲۳.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.