شوخی دردناک
شوخی دردناک
فردا میشه دختره میره پارک میشینه روی صندلی ساعت6میشه میبینه خبری نیس یه پاکت وینیستون میگیره میاد چندتا میکشه 8میشه میبینه خبری نیس پا میشه که برگرده خونه....
یهو عشقشو میبینه میدوه بره پیشش که میبینه دوست صمیمیش با عشقشه گریش میگیره
بر میگرده پارک میشینه یه اهنگ غمگین میزاره و سیگارو روشن میکنه و گریه میکنه ساعت 10شد مامانش بهش زنگ میزنه و میگه بیا خونه یه خبر مهم دارم
پا میشه بره خونه حالش بد بود سر گیجه داشت
چشماش خون بود
جدولو نمیبینه اومد رد شه میخوره زمین وقتی پا میشه ماشین با سرعت زیاد میخوره بهش و زمین پر از خون میشه میبرنش بیمارستان مامانش میاد میبینه بهوش توی همون حالش میخندید
خبرش به پسره میاد بیمارستان پیش دختره
دختره میگه خوشبخت بشی باهاش
پسرک با گریه میگه باکییی منظورته عشقم تویی
دختر میگه پس دوست پیشت چی میکرد
جونگکوک: اونو بردم تا بهترین حلقه و گلو بگیرم بیام شب خواستگاریت یادته بهت میگفتم خانومی حالا میخوام خانومم بشیییی
بشی عمرم تموم زندگیم
همون جا پسرک زانو میزنه و ازش خواستگاری میکنه
دختره قبول میکنه یهو قلب دخترک دیگه نمیزنه
بوووووق.............................................. ایست قلبی کرد
دکترا میان بالا سرش
پسره یهو داد و بیداد میکنه خودشو میزنه یهو چاقو رو برمیداره و رگ دو دستش رو میرنه
دکترا میان بالا سرش میبرنش
دخترک با پسرک رو با هم میبرن اتاق عمل
پسرک میمیره ولی دخترک زنده میمونه
وقتی چشماشو باز میکنه میفهمه که عشقش رو از دست داده خودکشی میکنه و
هر دوشون رو کنار هم خاک میکنن
پایانن
فردا میشه دختره میره پارک میشینه روی صندلی ساعت6میشه میبینه خبری نیس یه پاکت وینیستون میگیره میاد چندتا میکشه 8میشه میبینه خبری نیس پا میشه که برگرده خونه....
یهو عشقشو میبینه میدوه بره پیشش که میبینه دوست صمیمیش با عشقشه گریش میگیره
بر میگرده پارک میشینه یه اهنگ غمگین میزاره و سیگارو روشن میکنه و گریه میکنه ساعت 10شد مامانش بهش زنگ میزنه و میگه بیا خونه یه خبر مهم دارم
پا میشه بره خونه حالش بد بود سر گیجه داشت
چشماش خون بود
جدولو نمیبینه اومد رد شه میخوره زمین وقتی پا میشه ماشین با سرعت زیاد میخوره بهش و زمین پر از خون میشه میبرنش بیمارستان مامانش میاد میبینه بهوش توی همون حالش میخندید
خبرش به پسره میاد بیمارستان پیش دختره
دختره میگه خوشبخت بشی باهاش
پسرک با گریه میگه باکییی منظورته عشقم تویی
دختر میگه پس دوست پیشت چی میکرد
جونگکوک: اونو بردم تا بهترین حلقه و گلو بگیرم بیام شب خواستگاریت یادته بهت میگفتم خانومی حالا میخوام خانومم بشیییی
بشی عمرم تموم زندگیم
همون جا پسرک زانو میزنه و ازش خواستگاری میکنه
دختره قبول میکنه یهو قلب دخترک دیگه نمیزنه
بوووووق.............................................. ایست قلبی کرد
دکترا میان بالا سرش
پسره یهو داد و بیداد میکنه خودشو میزنه یهو چاقو رو برمیداره و رگ دو دستش رو میرنه
دکترا میان بالا سرش میبرنش
دخترک با پسرک رو با هم میبرن اتاق عمل
پسرک میمیره ولی دخترک زنده میمونه
وقتی چشماشو باز میکنه میفهمه که عشقش رو از دست داده خودکشی میکنه و
هر دوشون رو کنار هم خاک میکنن
پایانن
۹.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.