اقیانوس من
#اقیانوس_من
#چند_پارتی
#پارت2
رابطه قشنگشان فقط سه روز طول کشید دخترک به قول خودش داشت از اون محافظت میکرد ولی نمیدانست این محافظت عذابش از برزخ هم دردناک تر است کیم هروز هر شب هر دقیقه هر ساعت به ان گروه چت مینگرید دخترک مهربان با همه خوش برخورد بود بجز او حسودی میکرد! قلبش بدرد می امد! هنوز هم یادش نمیرفت که دخترم اورا(اقیانوس من) خطاب میکرد برای کیم دخترک نقش اول زندگی اش بود نقش اولی که قلب کیم را در دست داشت همانند افسار یک اسب وحشی
کیم دیگر قوی نبود! دنبال جلب توجه دخترک بود! اقدام به خودکشی کرد! ولی نمرد! خسته بود از چیزایی که دخترک وقتی عصبانی بود میگفت! به راحتی میگفت: دوست ندارم
میگفت: ازت متنفرم
همه حرف های دخترک مانند تیری به قلبش بود ولی ته دلش میگفت دخترک دروغ میگوید هنوز یادش نرفته بود که دخترک چقدر برایش ناز میکرد
چقدر زییا اورا صدا میزد
جقد دلنشین میگفت (اقیانوس من)
داستان عشق ممنوعه اینجا تمام نشد
کیم دنبال جلب توجه دخترک بود هنگام کار کردن انگشتش بریده بود خون انگشتش را به ناحیه رگ دستش ریخت نادان بود! ضعیف بود! از دستش عکس گرفت و داخل چت گروهی گذاشت دخترک مظلوم بلد بود! میدانست کیم دورغ میگوید! ولی کیم غافل از این بود که با این کارش از چشم دخترک می افتد
دخترک گفت گفت که دروغ گفته گفت که کیم قابل اعتماد نیست کیم از هر طرف تحت فشار بود بغضی دردناک راه گلویش را گرفته بود
اجازه باز شدنش را داد گریه هایی بی صدا و جاری شدن اشک های پشیمانی کیم!
عشقی ممنوعه و بی پایان کیم هنوز زنده بود ولی روحش با حرف های دخترک نابود شد
کیم مقصر بود! فقط کیم!
از نظر همه بد شد!
کیم عوض شد! عوضی شد!
از چشم دختر دوست داشنتی اش افتاد!
دختر رویایی اش که شب ها تصور های زیبایی با او میکرد
رویای شب هایش شده بود!
بغضی ناهنگام
گریه ای ابدی
دوست داشتن ابدی
این بود داستان واقعی کیم
این بود پایان کیم
#پایان
#چند_پارتی
#پارت2
رابطه قشنگشان فقط سه روز طول کشید دخترک به قول خودش داشت از اون محافظت میکرد ولی نمیدانست این محافظت عذابش از برزخ هم دردناک تر است کیم هروز هر شب هر دقیقه هر ساعت به ان گروه چت مینگرید دخترک مهربان با همه خوش برخورد بود بجز او حسودی میکرد! قلبش بدرد می امد! هنوز هم یادش نمیرفت که دخترم اورا(اقیانوس من) خطاب میکرد برای کیم دخترک نقش اول زندگی اش بود نقش اولی که قلب کیم را در دست داشت همانند افسار یک اسب وحشی
کیم دیگر قوی نبود! دنبال جلب توجه دخترک بود! اقدام به خودکشی کرد! ولی نمرد! خسته بود از چیزایی که دخترک وقتی عصبانی بود میگفت! به راحتی میگفت: دوست ندارم
میگفت: ازت متنفرم
همه حرف های دخترک مانند تیری به قلبش بود ولی ته دلش میگفت دخترک دروغ میگوید هنوز یادش نرفته بود که دخترک چقدر برایش ناز میکرد
چقدر زییا اورا صدا میزد
جقد دلنشین میگفت (اقیانوس من)
داستان عشق ممنوعه اینجا تمام نشد
کیم دنبال جلب توجه دخترک بود هنگام کار کردن انگشتش بریده بود خون انگشتش را به ناحیه رگ دستش ریخت نادان بود! ضعیف بود! از دستش عکس گرفت و داخل چت گروهی گذاشت دخترک مظلوم بلد بود! میدانست کیم دورغ میگوید! ولی کیم غافل از این بود که با این کارش از چشم دخترک می افتد
دخترک گفت گفت که دروغ گفته گفت که کیم قابل اعتماد نیست کیم از هر طرف تحت فشار بود بغضی دردناک راه گلویش را گرفته بود
اجازه باز شدنش را داد گریه هایی بی صدا و جاری شدن اشک های پشیمانی کیم!
عشقی ممنوعه و بی پایان کیم هنوز زنده بود ولی روحش با حرف های دخترک نابود شد
کیم مقصر بود! فقط کیم!
از نظر همه بد شد!
کیم عوض شد! عوضی شد!
از چشم دختر دوست داشنتی اش افتاد!
دختر رویایی اش که شب ها تصور های زیبایی با او میکرد
رویای شب هایش شده بود!
بغضی ناهنگام
گریه ای ابدی
دوست داشتن ابدی
این بود داستان واقعی کیم
این بود پایان کیم
#پایان
۲.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.