کپشن
#کپشن
#خودم_نویس
لبخندش و امان از لبخندش
امان از لب هایی که تنها با شکفتنش صفحه ی سیاه زندگی ام همچون رنگین کمانی در اسمان ابی ، رنگین میشود ، لب هایی که لب های تشنه ام تنها با بوسیدن ان سیراب میشود
و امان از معبود زیبارویی که لب هایم در انتظار به آغوش کشیدن دو نرمه ی گوشتین لب هایش خواهد مرد
و امان از این انتظار که همچون عسل شیرین است و چون زهر تلخ
و قلبم ، امان از ماهیچه ی میان سینه ام که تپیدن به عشق او را با وجود تمام نابلدی هایش ، بلد است
به حق که آن معبود پرستیدنی زاده شده است تا قلب شیفته ی مرا بیش از پیش شیفته ی خود کند
حال با وجود تمام دلتنگی هایم به چه حق و چگونه آغوشش را از جسم بیتابم دریغ میکند مگر نمیداند جسمی انتظار هم اغوشی با پیکره بی نقصش را میکشد ؟ و چرا با وجود اینکه میداند نگاهی به امید گره خوردن به نگاه گرم او است باز هم آسمان مشکی و پر ستاره چشمانش را از او دریغ میکند ؟
کپی ممنوع+!
#خودم_نویس
لبخندش و امان از لبخندش
امان از لب هایی که تنها با شکفتنش صفحه ی سیاه زندگی ام همچون رنگین کمانی در اسمان ابی ، رنگین میشود ، لب هایی که لب های تشنه ام تنها با بوسیدن ان سیراب میشود
و امان از معبود زیبارویی که لب هایم در انتظار به آغوش کشیدن دو نرمه ی گوشتین لب هایش خواهد مرد
و امان از این انتظار که همچون عسل شیرین است و چون زهر تلخ
و قلبم ، امان از ماهیچه ی میان سینه ام که تپیدن به عشق او را با وجود تمام نابلدی هایش ، بلد است
به حق که آن معبود پرستیدنی زاده شده است تا قلب شیفته ی مرا بیش از پیش شیفته ی خود کند
حال با وجود تمام دلتنگی هایم به چه حق و چگونه آغوشش را از جسم بیتابم دریغ میکند مگر نمیداند جسمی انتظار هم اغوشی با پیکره بی نقصش را میکشد ؟ و چرا با وجود اینکه میداند نگاهی به امید گره خوردن به نگاه گرم او است باز هم آسمان مشکی و پر ستاره چشمانش را از او دریغ میکند ؟
کپی ممنوع+!
۸.۴k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.