ادامه ی پارت

ادامه ی پارت ¹².....

ویو تهیونگ:
همه ی حرف هایی که زد یه جاش به جیاعه خودم می‌رسید....من دقیقا جیا رو وقتی 17 سالش بود دزدیدم چون خانوادش قبول نمی‌کردن که من با جیا ازدواج کنم ....و دقیقا هم جیا سه سال بعد از ازدواجمون مُرد...و جنازش رو هم پیدا نکردم ...و الان با حرف های این دختر فهمیدم که جنازه ی جیا رو پلیسا برده بودن! ، جیا همیشه از یه دختری به اسم ات حرف میزد و میگفت اگه میرفت پیش خانوادش اولین نفری که میخواست ببینه اته....ن..نکنه اون دختر یعنی ات اینه ؟!....

تهیونگ: تو اتی؟

دختره مثل جیا با دستای کوچولو و نحیفش دستاش رو روی صورتش گذاشت و به بالا خیره شد و بعد چند لحظه که بهتر شد نگاهش رو بهم دوخت....

ات: اوهوم ...من اتم ،

کلافه مشتی روی میز زدم ....

تهیونگ: میدونی کی جیا رو کشته ؟!

بَر کمال ناباوری سری تکون داد .....

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۷)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹³ات: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنی...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁴پرستار : کجا آقا ؟تهیونگ: یه دست به بد...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹²کفشام رو پام کردم و از خونه زدم بیرون ...

ادامه ی پارت ¹¹......کای: برو یه آبی به دست و صورتت بزن بریم...

ادامه ی پارت ¹².....ویو تهیونگ: همه ی حرف هایی که زد یه جاش ...

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

ادامه پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط