فروشنده عشق
فروشنده عشق
part①①
هانول: ا/تتتت هِیونگگگگ
ا/ت: هِیونگگگ هِیونگگگ هانولللللل بزار برم پیش خواهراممم...هانولللل
هِیونگ: بدبخت بز ولم کننن
جیهپ: خفه شو ببینم.... تهیونگ جونگ کوک اونارو ساکتشون کنید(با داد عصبانی)
ویو هانول:
منو برد سمت یه اتاق درشو باز کرد و منو پرت کرد رو زمین جوریکه سرم خورد به پایه تخت
هانول: اخخخ سرم
تهیونگ: ببند دهنتو وقتی چند روز بهت اب و غذا ندادم میفهمی قلدری برای من یعنی چی
هانول: فکر کردی بهم غذا میدادی من میخوردم؟ کور خوندی(با نیشخند)
دندوناشو با حرص بهم سابید و رفت بیرون از اتاق درم قفل کرد
ویو هِیونگ:
داشت بزور وادارم میکرد راه برم ولی خودمو انداختم رو زمین و دستمو از دستش کشیدم بیرون تا خواستم در برم منو بلند کردو...
ببخشید که کمه...
part①①
هانول: ا/تتتت هِیونگگگگ
ا/ت: هِیونگگگ هِیونگگگ هانولللللل بزار برم پیش خواهراممم...هانولللل
هِیونگ: بدبخت بز ولم کننن
جیهپ: خفه شو ببینم.... تهیونگ جونگ کوک اونارو ساکتشون کنید(با داد عصبانی)
ویو هانول:
منو برد سمت یه اتاق درشو باز کرد و منو پرت کرد رو زمین جوریکه سرم خورد به پایه تخت
هانول: اخخخ سرم
تهیونگ: ببند دهنتو وقتی چند روز بهت اب و غذا ندادم میفهمی قلدری برای من یعنی چی
هانول: فکر کردی بهم غذا میدادی من میخوردم؟ کور خوندی(با نیشخند)
دندوناشو با حرص بهم سابید و رفت بیرون از اتاق درم قفل کرد
ویو هِیونگ:
داشت بزور وادارم میکرد راه برم ولی خودمو انداختم رو زمین و دستمو از دستش کشیدم بیرون تا خواستم در برم منو بلند کردو...
ببخشید که کمه...
۱۱.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.